براساس بسیاری از اظهارات، حمله روسیه به اوکراین در حال حاضر بهمثابه یک شکست بزرگ است. تلفات تاییدشده، تانکهای نابود شده و رهاشده و سایر وسایل زرهی روسی در اوکراین، به تنهایی بهمراتب بیشتر از کل امکانات ارتش یک کشور اروپای مرکزی یا شرقی است و به نظر نمیرسد که میزان تلفات به این زودیها تغییر کند. رسانههای مستقل روسیه به نقل از منابع نزدیک به کرملین، ۹۰ هزار سرباز از دست رفته غیرقابل جبران را گزارش کردهاند، از جمله کشتهگان در میدان نبرد و شفاخانهها، علاوه بر جراحات شدیدی که مانع خدمت دوباره آنها شود. این خسارات اکنون از خسارات وارده در طول جنگهای روسیه در افغانستان و چچن فراتر رفته است. درگیریهای ویرانگر سیاسی که زخمهای عمیقی بر جامعه روسیه بر جای گذاشته است، هنوز بهبود نیافته است. علاوه بر این، تلفات روسیه در افغانستان در ۱۰ سال اتفاق افتاد، در حالی که تنها هشت ماه است که در اوکراین میجنگد.
«فرمان بسیج» ولادیمیر پوتین، رییس جمهور روسیه، که اخیراً وعده داده بود تا دو هفته دیگر درست قبل از پایان سال مالی عملی شود، در همه سطوح با شکست مواجه شده است. رسانههای اجتماعی روسیه، کلیپهایی از سربازان تازهکار را نشان میدهند که در خیمههایی که با عجله نصب شده و در پایگاههای رهاشده و سرد و بدون غذا، لباس، سرویس بهداشتی، تجهیزات، یا فرماندهی، به حال خود رها شدهاند. یا کسانی را نشان میدهند که با بستههای فراهمشده توسط بستهگانشان، زندهگی میکنند و با وضعیت بدی روبهرو هستند. از آنجایی که مردان از خیابانها گرفته میشوند و در بهترین حالت تنها با یک دوره آموزشی گذرا به جبهه فرستاده میشوند، از بستهگان آنها انتظار میرود که در تهیه اقلام اولیهای که قرار است توسط ارتش تهیه شود، مانند جعبه کمکهای اولیه یا لباسهای زمستانی، سهم بگیرند.
برای صدها هزار خانواده روسی، جنگ نهتنها تهدیدی فوری برای معیشت آنها است، زیرا تنها نانآوران خانواده بدون توجه به وابستهگانشان وارد نبرد میشوند، بلکه بار اقتصادی عظیمی نیز به همراه دارد. در تلگرام، گروههای چت با صدها عضو ظاهر میشوند ـ جایی که همسران و نامزدها در مورد اینکه از کجا زره و کلاه ایمنی ارزان بخرند ـ همدیگر را راهنمایی میکنند و در عین حال ناامیدی فزاینده خود را در مورد ماهیت آشفته بسیج به اشتراک میگذارند.Translation is too long to be saved
هیچیک از اینها نباید برای کسی که ناظر بر اوضاع روسیه است، غافلگیرکننده باشد. جنرالها همیشه با منطق نظامی، بهعنوان سربازان وظیفه برای منفعترسانی به افراد بانفوذ، شبیه رعیت رفتار میکنند. از قضا، یکی از بلندترین منتقدان طرفدار جنگ وزارت دفاع روسیه به دلیل سوء مدیریت منابع، ژنرال سابق ارتش آندری گورولیوف است که اکنون یکی از اعضای دومای روسیه تحت تحریمهای ایالات متحده است. گورولیوف در زمان فرماندهی نظامی خود به بردهگیری کارگرانی که شامل سربازان وظیفه بود، متهم شد. اتهامات وارده به او رد شد و او چند سفری به سوریه رفت. فساد در قلب ارتش روسیه در میدان جنگ و خارج از آن ریشه دارد. اخبار بیبیسی روسی از سال ۲۰۱۴، زمانی که روسیه برای اولین بار به اوکراین حمله کرد، حداقل ۵۵۹ مورد مستند از سرقت در ارتش بیرون داده است. کارفرمایان یونیفورم، چکمه، وسایل زمستانی و کیسه خواب در کنار موترهای نفربر را دزدیدهاند. صدها هزار یونیفورم که قرار بود به دست تازه بسیجشدهها برسد، ناگهان مفقود شده است. فساد تا سرحد فرماندهی پیش میرود. به نظر میرسد که مقیاس اخاذی توسط فرماندهان محلی نیروهای تازه بسیجشده آنقدر گسترده است که حتا وبلاگنویسان محبوب طرفدار جنگ نیز از آن شکایت دارند. خبرنگاران تحقیقی و فعالان مبارزه با فساد، کاخهای حیرتانگیز متعلق به نخبهگان نظامی روسیه را مستند کردهاند که فقط به دلیل کارشان زندانی یا تبعید شدهاند. اکنون، برخی از وبلاگنویسان طرفدار کرملین همان لفاظی را اتخاذ میکنند، اما برای نجات روسیه در جنگ اوکراین بسیار دیر و ناچیز است. حتا اگر درخواستهای آنها در کرملین جدی گرفته شود، یک کشور نمیتواند در حالی که در میانه یک جنگ همهجانبه است، اصلاحات کامل از بالا به پایین در ارتشش بیاورد، از جمله جایگزینی رهبری و اخراج هزاران افسر.
بنابراین فاجعه نظامی روسیه همچنان ادامه خواهد داشت. تا قبل از فرمان بسیج پوتین در ۲۱ سپتامبر، مسکو، سنپترزبورگ و مناطق اطراف آن، تا حد زیادی از ارایه سرباز برای جنگ در امان بودند، که برای حفظ نور زندهگی عادی برای طبقه متوسط بسیار مهم بود. در همین حال، مناطقی که از لحاظ قومیتی غیرروسی بودند، فعلاً بهعنوان سپر دفاعی در برابر توپ استفاده میشوند، بهویژه به این دلیل که ارتش یکی از معدود منابع درامد قابل اتکا در این کشور بود. در نتیجه، مردان داغستان، بوریاتیا و خاور دور روسیه در فهرست تلفات بیشترند، بهخصوص وقتی تعداد کشتهها را با کل جمعیت مقایسه کنیم.
مهم نیست که به نظرسنجیها چه گفته میشود (و چه کسی از جنگ امپریالیستی پوتین حمایت کند یا نه) واضح است که اکثر مردان روس نمیخواهند به جایی در نزدیک جبهه بروند. اگر این کار را میکردند، به واحدهای «داوطلب» میپیوستند که از زمانی که اوکراینیها برای اولین بار در ماه مارچ روسها را شکست دادند، واحدهایی که اکثراً هیچ شکل نگرفتند، قرار بود ایجاد شود. وزارت دفاع روسیه حتا استخدام ۳۰۰ هزار سرباز جدید، کار سختی برایش نبود.
علاوه بر این، بسیج بهطور غیرقابل برگشتی قرارداد اجتماعی را که روسها را با رژیمشان پیوند میدهد، شکسته است. به نظر میرسد که حتا وفادارترین خدمتگزاران رژیم هم اکنون در امان نیستند، همانطور که بسیج یکی از رییسان بخش در دفتر شهردار مسکو نشان داد. رسانههای اجتماعی روسیه مملو از ویدیوهایی است که نشان میدهد پولیس مردم را برای بسیج از دفاتر، بازارها و ایستگاههای مترو جمعآوری میکند. مقیاس آن غیرممکن است نادیده گرفته شود و تلاشهای اولیه مبلغان رژیم در تلویزیون و جاهای دیگر برای نادیده گرفتن آن بهعنوان موارد منفرد چند افسر نیروی نظامی بیش از حد غیرممکن است.
اکنون، بهوضوح آشکار است که جمعآوری بیرویه مردم یکی از ویژهگیهای تلاش پوتین برای چشمپوشی از شکست در اوکراین است، نه یک اشکال. کیسههای مملو از اجساد حاوی بقایای افراد تازه بسیجشده – اغلب بیتجربه و آموزشندیده – در حال بازگشت به روسیه هستند. در همین حال، تأسیسات و زیرساختهای نظامی در بلگورود، شهری در حدود ۴۰ کیلومتری مرز اوکراین که بسیاری از بسیجیان در آن تجمع کردهاند، اکنون زیر گلولهباران روزانه اوکراین قرار دارد. تمام افسانه خطاناپذیری پوتین در حال فروپاشی است: قدرت نظامی بسیار تحسینشده روسیه، «ثباتی» که او در اولین دوره ریاست جمهوری خود وعده داده بود، تبلیغات ظاهراً گستردهای که اکنون مجبور به اعتراف به شکستهای غیرقابل تصور است. قدرت عمودی اکنون به دلیل درگیریهای درونی میان یاران پوتین و جمعیتی که پشت سر رییس جمهور صف کشیدهاند، از هم پاشیده است.
این به چه معنا است؟ عقبنشینی نهایی و غیرقابل برگشت پوتین از اوکراین، تصوری خارقالعاده به نظر میرسد. اما این اولین باری نیست که روسیه پس از شوروی به شکست نظامی تحقیرآمیز خود اعتراف میکند. در اواسط دهه ۱۹۹۰، روسیه در جنگ اول چچن، پس از انجام یک حمله نادرست به گروزنی، پایتخت چچن، براساس اطلاعات نادرست و غرور محض، از یک نیروی بسیار کوچکتر شکست خورد. سیاستمداران و چهرههای رسانهای برجسته به همان اندازه که ضربه سختی به غرور امپراتوری آنها وارد شد، این را در خود یافتند که به مردم روسیه بگویند: جنگ تمام شد و ما شکست خوردیم. بسیاری از این افراد هنوز زندهاند، از جمله فرماندهان ارشد نظامی مانند آناتولی کولیکوف، که آتشبسها و عقبنشینیها را مدیریت کردند.
شکست در چچن، موجی از خشم فراملیگرایان را به راه انداخت، همان وسواس تحقیر و انتقامجویی که سخنان پوتین درباره اوکراین را القا و بسیاری از بحثهای امروز روسیه را تعریف میکند. تا زمانی که روسیه پس از شکست در جنگ اوکراین با یک تسویه حساب در سطح ملی مواجه نشود (چیزی شبیه بازسازی مجدد آلمان پس از جنگ جهانی دوم) چرخه رنجش امپریالیستی و بدخواهی فقط تکرار خواهد شد.