عبدالناصر نورزاد [1]

[1] استاد پیشین دانشگاه کابل و دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد مطالعات امنیت ملی

چکیده:

نظریه ای مجموعۀ امنیت منطقه ای که در عصر حاضر اهمیت مهمی در تحلیل و تبیین مسائل سیاسی و امنیتی در کشور های مختلف جهان بازی می کند و تصویر خاصی از تعاملات امنیتی و سیاسی آن مناطق را ارائه می دهد، از اهمیت خاصی بر موقعیت جغرافیایی کشور ها مبتنی بر برداشت های سیاسی و امنیتی برخوردار است. عنایت وافر بر موقعیت ژئوپلیتیکی کشورها، تاثیر پذیری آن ها از تعاملات سیاسی و امنیتی پیرامونی و ایجاد چارچوب منظم برای تحلیل و تبیین چالش ها و فرصت های امنیتی- سیاسی، از زمرۀ دستاورد های نظریه امنیت منطقه ای در عصر حاضر است؛ که این نوع برداشت ها، شدیدا تحت الشعاع نظریه های مطالعات امنیتی( مکتب کپنهاک) قرار دارد. در تحلیل حاضر نظر به خصوصیت پویا و دینامیک سرشت سیاسی و تحول مفهومی در نظریه های ژئوپلیتیک و مطالعات امنیت تلاش می شود تا بحران امنیتی و سیاسی افغانستان با مدنظرداشت موقعیت ژئوپلیتیک و تاثیر پذیری آن از مجموعۀ ای امنیت منطقه ای، واکاوی و حلاجی مختصر گردد و حاصل آن مجموعه پیشنهاد هایی باشد که راه بیرون رفت از بحران حاضر را یدک  می کشد.  در ضمن، هدف این نوشتار بررسی جایگاه افغانستان در مجموعه‌های امنیتی منطقه‌ای است که با تغییر روابط دوقطبی جنگ سرد، مناطق و جایگاه کشورها در آن‌ها نقش مهمی در تحلیل‌های امنیتی پیدا کردند؛ اما پژوهشگران مختلف دربارۀ جایگاه کشورها در مناطق امنیتی دیدگاه‌های متفاوتی دارند. افغانستان از کشورهایی است که در مورد آن رویکردهای مختلفی وجود دارد و آن را در مجموعه‌های امنیتی گوناگونی قرار می‌دهند. پرسش اصلی نوشتار حاضر این است که افغانستان در کدام مجموعۀ امنیتی منطقه‌ای قرار می‌گیرد و چرا متاثر از تمام کمربند های امنیتی( مجموعۀ های امنیتی) پیرامونی است؟ در پاسخ، این فرضیه مطرح می‌شود که افغانستان با توجه به نزدیکی جغرافیایی، وابستگی‌های امنیتی، گسترش روابط اقتصادی و وجود الگوهای دوستی و دشمنی با کشورهای جنوب آسیا در مجموعۀ امنیتی منطقۀ آسیای جنوبی قرار می‌گیرد. برای بررسی این فرضیه از  نظریۀ مجموعۀ امنیتی منطقه‌ای استفاده می‌شود. روش آزمون فرضیه، مبتنی بر روش‌های مقایسه‌ای و برهان خلف است.

کلیده واژه ها: افغانستان، بحران امنیتی، مکتب کپنهاگ، مجموعۀ امنیت منطقه ای،

مقدمه

کشور ما افغانستان از چهار دهه درگیر بحران عمیق سیاسی و امنیتی است که روند ملت سازی، انکشاف و ترقی را فراروی آن سد کرده است. بررسی پیامد های برخاسته از این بحران، حاکی از وجود یک سری متغیر های است که در نظریه های امنیت به آن به صورت جدی توجه صورت می گیرد.  در این مقاله ابتدا نشان داده می‌شود که با وجود شباهت‌های فراوان افغانستان با کشورهای خاورمیانه، آسیای مرکزی، کمربند امنیتی مستقل ایجاد شده توسط چین و کمربند امنیتی جنوب آسیا و عوامل متعددی که سبب می‌شوند تا افغانستان خارج از سه  مجموعه‌های امنیتی نخست قرار گیرد، مورد توجه قرار گیرند. سپس با توجه به شاخص‌های شکل‌گیری مجموعه‌های امنیتی، روابط افغانستان با منطقۀ آسیای جنوبی و به‌ویژه دو قدرت تأثیرگذار در این منطقه یعنی هند و پاکستان بررسی می‌شود. یافته‌های  این نوشتار حاکی از آن است که با تشدید رقابت هند و پاکستان در افغانستان، حضور این کشور در مجموعۀ امنیتی آسیای جنوبی به واقعیت نزدیک‌تر است و بیشترین تاثیر را از این مجموعۀ امنیتی کسب می کند. در این خصوص، نظریه های ژئوپلیتیک که در شروع سده بیست از اهمیت به سزایی برخوردار بود با اختراع موشک های قاره پیما و ظهور نظریه های جدید در روابط بین الملل عملا ژئوپلیتیک اهمیت خود را از دست داد اما با آن هم مکتب امنیتی کپنهاگ بر اهمیت منطقه و ژئوپلیتیک آن تاکید می کند و تحلیل جدیدی را از تعاملات سیاسی، امنیتی و ژئوپلیتیکی . ارائه می دهد که می توانند بعنوان مدخلی برای ارزیابی متنی آن حساب شود. گونه شناسی تهدید از منظر این مکتب از نوع نزدیک به معنا که تهدید در مجاورت جغرافیایی قرار دارد، فرض را بر این می سازد که این مجاورت جغرافیایی نه تنها زمینه را برای مهار چالش ها مساعد می سازد بل امکان استفاده از فرصت ها را نیز مهیا می سازد. باری بوزان نظریه پرداز مشهور مطالعات امنیتی مرتبط به مکتب کپنهاگ، به این عقیده است که برای درک بهتر امنیت باید سطح تحلیل را از سطح جهانی به سطح منطقه‌ای  تقلیل داد، تا تصویر واضحی از تعاملات امنیتی و سیاسی هر منطقه بدست آید. بوزان کشورهای را که در یک محدودۀ جفرافیایی بر روند امنیت و نا امنی بالای یک دیگر تاثیر گذار هستند را مجموعه امنیت منطقه ای تعریف می کند. این مجموعۀ امنیتی منطقه ای شامل یک سری ویژگی های است که هر واحد مجموعۀ امنیت منطقه ای به اساس آن تعریف شده و تحولات سیاسی و تعاملات امنیتی اش بر مبنای آن تحلیل و ارزیابی می شود. در یک نگاه کلی مکتب کپنهاک اساسا، در جنب مجاورت جغرافیایی، الگوهای دوستی و دشمنی، وجود فرهنگ مشترک اجتماعی، موجودیت یک یا دو قدرت منطقه ای و نفوذ یک ابرقدرت از جمله الزامات و جز لاینفک یک مجموعۀ امنیتی منطقه ای حساب می شوند. اگر نگاه کلی به موقعیت افغانستان داشته باشیم و تعاملات پیرامونی آن را مدنظرگیریم، در می یابیم که این کشور نه تنها که شامل هیچ مجموعه امنیت منطقه ای پیرامونی خود به صورت مستقیم و مطلق نمی شود بل، متاثر از رقابت ناسالم اعضای هر مجموعۀ امنیت منطقه ای پیرامونی خود(آسیای مرکزی، سیستم مستقل امنیتی چین، خاورمیانه و جنوب آسیا) است که این کشور را به گونه سخت افزاری تحت تاثیر خود قرار داده و به بحران امنیتی و سیاسی آن افزوده است. در حالیکه تمام ویژگی های یک مجموعۀ امنیتی را داشته و به سه کمربند امنیتی به اساس این ویژگی های تعلق می گیرد. ولی علی رغم آن، وجود تناقض در پویش های امنیتی موجود و شکل گیری متضاد ائتلاف ها در منطقه، این نگاه را الزامی می سازد تا دیده شود که کدام مجموعۀ امنیت منطقه بیشتر از لحاظ ماهیت تهدید و ایجاد فرصت ها برای افغانستان مقرون تر است. در ضمن، باید وضاحت داده شود که چرا افغانستان علی رغم مجاورت جغرافیایی با سه کمربند اولی، نتوانسته نگاه های منطقه ای بازیگران هر بند امنیتی را در جهت ایجاد فرصت سازی برای بهبود امنیت خودش جلب کند. با یک نگاۀ کلی می توان استدلال کرد که تعاملات گذشته حتی قبل از جنگ سرد، پویش های امنیتی عصر بازی بزرگ، تصویر واضحی از تداخل مولفه های موجودرا نمایش داده و ایجابات آن را جهت تاثیر گذاری بیشتر در این خصوص به نمایش می گذارد.  پویش های امنیتی از زمان بازی بزرگ نشان داده است که افغانستان بیشتر متاثر از مجموعه از امنیتی جنوب و آسیا مرکزی بوده است. در آن زمان افغانستان به عنوان دولت عایق میان هند برتانیایوی و روسیه تزار شناخته شده بود و هر از گاهی انگلیس ها و یا هم روس به صورت مستقیم یا غیر مستقیم از شاهان و سرداران افغان در جهت تضعیف دیگری استفاده می کردند. افغانستان در دوران جنگ جهانی اول و دوم بی طرفی اتخاذ کرد اما با پیوستن افغانستان به بلوک شرق در اواخر دهه هفتاد میلادی، معادلات امنیتی در منطقه برهم خورد و افغانستان به مکان برای تلافی جویی ایالات متحده مبدل شد. ایالات متحده با تمویل مجاهدین افغان نقش مهمی در زمین گیر کردن شوروی در خاک افغانستان بازی کرد. با پایان جنگ سرد افغانستان نیز اهمیت ژئوپلیتیک خود را در منطقه از دست داد؛ اما اتفاقات یازده سپتامبر دوباره افغانستان را به مرکز توجه قدرت های بزرگ برگشتاند. حضور قدرتمند و نظامی امریکا و متحدانش در این کشور، افغانستان را به محراق توجه بازی های امنیتی و سیاسی مبدل کرد  که بیشترین فعل و انفعالات امنیتی در محدوده آن اتفاق می افتد. به همین منظور برای رسیدن به امنیت پایدار باید نگاه سیاست گذاران افغان منطقه ای باشد تا جهانی. یعنی برای تامین امنیت به مفهومی علمی، باید تمام فعل و انفعالات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی و بلاخره امنیتی در منطقه به عنوان مولفه های تاثیر گذار به موضوع امنیت افغانستان مدنظر گرفته شود و حاصل این برداشت درونی نگری و بیرون نگری عمیقی باشد تا تحلیل های برخاسته از آن، درک عمیق از بحران امنیتی و سیاسی را نشان دهد. پس برای درک بحران امنیتی و سیاسی افغانستان با مدنظر داشت مجموعه های امنیت منطقه و تاثیر پذیری افغانستان از آن ها، چهار اقدام فوری و عمده را انجام داد: اول: آسیب شناسی دقیق از موقعیت افغانستان و تاثیر پویش های منطقه ای بر وضعیت امنیتی و سیاسی آن، دوم: تحلیل و برآورد موثق و عمیق از وضعیت امنیتی منطقه و تاثیرات متقابل تحولات امنیتی- سیاسی آن بر وضعیت امنیتی افغانستان، سوم: پیشنهاد راهکار های که بتواند پاسخگوی چالش های کنونی امنیتی باشد، چهارم، تلاش در جهت ایجاد دکترین امنیتی و کوشش در جهت هماهنگ سازی موضوع امنیت افغانستان با پویش های امنیتی منطقه. مثلا در حال حاضر افغانستان به طور ناخواسته به میدان رقابت دو قدرت منطقه ای (هند و پاکستان) مجموعه امنیتی جنوب آسیا مبدل شده است. هر از گاهی افغانستان به سمت هند متمایل شده است واکنش شدید پاکستان را در پی داشته است و از سوی دیگر افغانستان با پاکستان بیشترین خط مرزی را دارد. این خط مرزی طولانی به نام دیورند هر دو کشور را به دو همسایه استراتیژیک امنیتی تبدیل می‌کند که بصورت مستقیم از تحولات امنیتی و سیاسی همدیگر متاثر می شوند.  از سوی دیگر، وجود گروه ها و شبکه های تروریستی در شبه قاره هند تاثیر مستقیم بر امنیت افغانستان داشته است که گروه های تروریستی در مقیاس کوچک و بزرگ، ثبات سیاسی افغانستان را به چالش کشیده اند. افغانستان در چهار دهه گذشته لانه ی امنی برای شبکه تروریستی بوده است و این شبکه های تروریستی رابطه نزدیک با گروهای تروریستی در آسیای جنوبی و آسیای مرکزی دارند که امنیت هر دو مجموعه امنیتی را متاثر می سازد. قاچاق مواد مخدر از موارد دیگر است که امنیت افغانستان را مختل می کند و افغانستان را به بزرگترین تولید کننده مواد مخدر در سطح جهان مبدل ساخته است. روندهای مذکور حاکی از آن است که امنیت اقغانستان با تحولات ها منطقه ای گره خورده است و برای دست‌یابی به امنیت در افغانستان، دولت مردان این کشور باید امنیت این کشور را  به طور گسترده، در سه مجموعه مذکور جستجو کنند. افغانستان به داشتن موقعیت ژئواستراتژیک وصل کننده آسیای مرکزی به جنوب آسیا است، کشورهای آسیای مرکزی تلاش دارند تا از انحصار روسیه خارج شوند و از سوی پاکستان و هند نیازمند انرژی آسیای مرکزی هستند که این دو کشور را به هدف مناسب برای کشورهای آسیای مرکزی مبدل می کند. دولت  افغانستان می تواند از این موقعیت استفاده نماید و امنیت اقتصادی افغانستان را افزایش دهند. الگوهای دوستی و دشمنی نیز بر امنیت منطقه تاثیرگذار است که افغانستان با اتخاذ رویکرد دقیق نباید به میدان نبرد میان قدرت های منطقه مبدل شود. تحلیل دقیق از محیط امنیتی منطفه می تواند راه گشایی معضل رسیدن به امنیت باشد و به همین دلیل باید برای رسیدن به امنیت منطقه یی بیاندیشید و دکترین امنیتی خود را در وهله ای نخست معطوف به موضوعات امنیتی منطقه ای سازند. اگرچه، پویش های امنیتی داخلی افغانستان در دوران پس از جنگ سرد که به شکل جنگ های داخلی تداوم یافت؛ منجر شده است تا از پیوستگی پویش های امنیتی دو منطقه جنوب آسیا و خاورمیانه جلوگیری کند و خودش نیز در هیچیک از مجموعه های امنیتی منطقه ای قرار نمی گیرد، اما تحولات بعدی سیاسی و امنیتی این کشور نشان از تاثیر پذیری آن از مجموعۀ امنیتی جنوب آسیا دارد. تحولات امنیتی در سطح منطقه، نشان می دهد که پیوستگی نزدیک و غیر قابل انکار، کشور های ضعیف و دچار بحران مانند افغانستان در منطقه که شدیدا از بحران نا امنی و سیاسی رنج می برند، متاثر از مجاورت جغرافیایی آن با مجموعه های امنیتی پیرامونی است.  وجود رقابت شدید میان کشور های پیرامونی و ایجاد تنش های برخاسته از آن، در واقع شدت و اوج بحران امنیتی افغانستان را در درازمدت هشدار می دهد.

نتیجه گیری

 برای تحلیل و ارائه پیشنهاد های موثر در این زمینه تذکر چند نکته الزامی می شوند: اول نگاه علمی به مجموعه ای امنیتی که مکتب امنیتی کپنهاگ آن را پیشنهاد می کند و سطح تحلیل را از واحد های کوچک به بزرگ به گونۀ قیاسی با مدنظرداشت تحولات سیاسی و امنیتی رهنمود می شود، تاثیر شگرفی بر ارزیابی و تحلیل وضعیت کشور های دچار بحران و درمانده ای مانند افغانستان دارد. دولت مردان افغانستان جدا از مسایل بین المللی و تحولات تاثیر گذار آن به برمحیط امنیتی افغانستان، باید بر آورد علمی و مبتنی بر برداشت های واقع بینانه از وضعیت امنیتی افغانستان و محیط پیرامونی آن داشته باشند. برداشت های سنتی و رویکرد های بی نتیجه در قبال تشدید بحران امنیتی افغانستان ممکن، به ایجاد تحول مثبت درامر تامین افغانستان منتهی نشوند. دوم طرح و تدوین دکترین امنیت ملی و انطباق آن با تحولات امنیتی پیرامونی می تواند گره گشای معضل کنونی در افغانستان باشد. طرح مذکور از یک طرف اگر منجر به ایجاد پویایی و تحرک در عملکرد سیاسی و امنیتی افغانستان در منطقه می شود، از طرف دیگر، بر آورد علمی آن مبتنی بر درک واقعیت های عینی در محیط پیرامونی امنیتی افغانستان خواهد بود؛ تا زمینه را برای تعامل باآن مساعد سازد. سوم تدوین دکترین دفاعی مبتنی بر اصول روش های علمی و در سطح کلان دکترین امنیت ملی. این روش بر علاوه تقسیم بندی وظایف برای مقابله با بروز هرگونه چالش امنیتی وسیاسی، باعث می شود تا در سه سطح تاکتیکی، عملیاتی و راهبردی، تصویر واضح  از وضعیت و برآورد های امنیتی تازه از آن بدست آید.  پس با اطمینان می توان گفت که اگر به نظریه مجموعۀ امنیت منطقه ای بعنوان ساده ترین راه تحلیل پویش های امنیتی توجه گیرد و واقعیت عینی در تحولات امنیتی در منطقه  به اساس آن تخمین شود، می توان بر مشکلات سیاسی و امنیتی افغانستان که در حال حاضر با دست و گریبان است، فایق آمد.

برای مطالعه بیشتر :

  1. افغانستان در مجموعه امنیتی منطقه جنوب آسیا: نویسنده دکتر سردار محمد رحیمی
  2. تاملی بر مبانی و فرهنگ مکتب کپنهاگ: نویسنده ابراهیمی, ن. ا؛
  3. 3-  نظریه های امنیت. تهران: عبداله خانی؛
  4. 4-  بررسی جایگاۀ افغانستان جدید در مجموعه های امنیتی منطقه ای از آسیای مرکزی تا آسیای جنوبی، نویسنده: سید احمد فاطمی نژاد؛
  5. تبیین جایگاۀ افغانستان به عنوان کانون چند زیر سیستم منطقه ای با تاکید بر منطقه آسیای جنوبی و نقش هندوستان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *