روابط جمهوری اسلامی ایران با تالبان فراز و فرودهای زیادی را تجربه کرده است. این روابط از نفرت و دشمنی تا اتحاد و همبستگی و همچنان آشفتگی، سرخوردگی و دوگانگی را در بر می گیرد. عوامل و متغیرهای مختلفی در شکل دادن به این دیگر گونی و چند گانگی ها نقش داشته است. در کل می توان روابط دوطرف را از نگاه محتوایی و مفهومی به سه مرحله تقسیم کرد:
مرحله نفرت و دشمنی
روابط دو طرف با نفرت و دشمنی آغاز شده و تا سرحد رویا روییهای مستقیم نظامی پیشرفته است. حمایت ایران از مقاومت اول در مقابل تالبان، قتل عام ۸ دیپلومات و یک خبرنگار ایرانی در دور اول تسلط تالبان بر مزار شریف و لشکر کشی ایران تا مرزهای افغانستان علیه تالبان، مصداق عینی این دشمنی هاست.


تالبان برآیند سیاست ابزاری و افراطی پروری پاکستان است. این کشور با همکاری مستقیم مالی برخی از کشورهای رقیب ایران هزاران مدرسه دینی و مراکز تروریست پروری را تمویل و مدیریت می کند. از دل این مدرسه ها، گروه تروریستی تالبان توسط سردمداران پاکستان شکل یافته است.
شیعه ستیزی و دشمنی با ایران و آنچه ایرانی است در محور موضواعات آموزشی این گروه ها قرار داشته و در تارو پود آنها عجین شده است. همچنان این امر در تفکر و گرایش های مذهبی، قبیلهای، قومی و فرهنگی تالبانی ژرفنا و پیشینه دارد.
تالبان در مدارس دینی پاکستان نفرت مذهبی، افراطگرایی دینی، دیگرستیزی، خشم و خشونت آموخته اند.
نگاه قبیله ای، خود بر تر انگاری، ستیز قومگرایانه، و توهم حمایت ایران از دیکر گروههای قومی در افغانستان، از دلایل دیگری ایران هراسی و ایران ستیزی این گروه قومی است.
از جانب دیگر احساس کاستی و حقارت فرهنگی به نفرت، خشم و انزجار تالبانی نسبت به ایران افزوده است. تالبان همواره خود را در برابر همزبانان ایران و فرهنگ ایران شهری قرار داده و حقیر می بینند. سخنان چندی قبلی بهادر امینیان سفیر قبلی ایران در افغانستان که تالبان را ۱۲ مورد فاجعه برای فرهنگ، زبان و آنچه ایرانی است خوانده بود، در همین راستا تفسیر پذیر است.
مرحله اتحاد و دوستی
ورود نیرو های بینالمللی و به ویژه ایالات متحده امریکا سرآغاز مرحله نوی از روابط جمهوری اسلامی ایران با تالبان و متحدین آنهاست.


در پی فروپاشی نظام تالبانی تعدادی از فرماندهان تالبان، القاعده و خانوادههای آنها به ایران فرار نموده و از جانب این کشور پذیرایی شدند. این تحول ژرف فصل نوی از روابط ایران با تالبان و متحدین آنها را رقم زد. در پی این رخداد تاریخی تماسها دوطرف افزایش یافته و حتی تا سرحد اتحاد و همبستگی پیش رفته است.
در ۲۰ سال حضور نیروهای بینالمللی در افغانستان ایران به یکی از مراکز آموزش، تجهیز و تمویل تالبان و گروههای تروریستی همپیمان آنها مبدل شد.
این کشور رهبران القاعده را در خود جای داده و از آنها محافظت کرد. مولفه ها و متغیرهای گوناگونی در این زمینه نقش داشته است که قرار زیر به آنها اشاره می شود:
۱- دشمنی با غرب: این سیاست بر اساس ضرب المثل مشهوری: (دشمن دشمن من دوست من است) اتخاذ شده است. هردو طرف زیر فشارهای شدید ایالات متحده امریکا قرار داشتهاند. بر اندازی حکومت تالبان، اعمال تحریمها علیه این گروه، درج لیست سیاه شدن و تحت تعقیب قرار دادن افراد و عناصر این گروه از این فشارها به حساب می روند. رهبر القاعده توسط نیروهای امریکای به قتل رسیده و افراد این گروه پیوسته سرکوب می شوند. از جانب دیگر جمهوری اسلامی به دلیل نا سازگاری با غرب تحت فشار شدید سیاسی و تحریم های اقتصادی این کشور ها قرار دارد.
۲- تقابل مشترک با فرهنگ و ارزش های غربی: هردو طرف با آنچه از فرهنگ و ارزشهای غربی تلقی می کنند نفرت داشته و در ستیز اند. این دو جریان مذهبی ارزشهای انسانی و جهانی مانند آزادی های مدنی، حقوق شهروندی، دموکراسی، مردم سالاری، حقوق بشر و حقوق زنان را از ابزارهای غربی دانسته و در تقابل با آن قرار دارند. بر اساس اقدامات ضد ارزشهای جهانی و حقوق بشری هردو جریان تحت فشارهای غربیها و به ویژه ایالات متحده امریکا قرار دارند. از این رو خود را در یک صف و سنگر علیه غرب قلمداد می کنند.
۳- رویکرد همسان به حکومتداری: استبداد سیاسی، انحصار گرایی و تمامیت خواهی از شیوههای بر گزیده در حکومتداری تالبان و جمهوری اسلامی ایران است. در هردو رویکرد مشارکت سیاسی شهروندان به شدت محدود شده و فرصتهای برابر اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و به ویژه برای زنان اصلا وجود ندارد. نگاه دونیت و جنسی دومی نسبت به زنان از مشترکات دیگر این دو جریان است. فراتر از آن نگاه تالبانی نسبت به زنان حذف کامل حضور آنها در جامعه و بیشتر از برده جنسی تعریف نشده است. تعبیرهای سختگیرانه، نگاه ابزاری و استفاده از اسلام به عنوان روپوش، کار شیوههای مشترک هر دوطرف را می سازد.
۴- نگاه نزدیک به هم به مرزهای ملی: توهم مرز ستیزی و تجاوز گرانه تالبانی و برنامه صدور انقلاب از جانب جمهوری اسلامی از دیگر شباهت های تالبان و جمهوری اسلامی ایران است. هردوطرف به سرباز گیری، ملیشه سازی، کمک و جلب و جذب نیروهای افراطی برون مرزی به منظور استفاده ابزاری از آنها، توافق نظر دارند. تالبان دهها گروه تروریستی خارجی را در میان خود جای داده، تمویل، تجهیز و پرورش میدهند. جمهوری اسلامی ایران بجای تقویت روابط با نظام های رسمی کشور های منطقه به ملیشه سازی در سطح منطقه، می پردازد.
ایران تجارت خوبی با افغانستان دارد. این تجارت یکطرفه و کاملا به سود این کشور است
مرحله آشفتگی
امضای توافقنامه دوحه میان تالبان و ایالات متحده امریکا آغاز تردد، آشفتگی و دوگانگی در سیاست های جمهوری اسلامی ایران نسبت به تالبان است.
تحویل دهی پایگاه های نظامی، سقوط دراماتیک و بدون مقاومت شهرها و در نهایت سقوط شهر کابل در کام هیولای تروریستی تالب، به این شک و تردید ها افزوده است.
ارسال دهها ملیون دالر کمک های هفته وار به تالبان، دید و باز دیدهای مشکوک و مرموز برخی از قدرتهای جهانی با این گروه از دیگر زمینههای نگرانی ایران است. افزون بر همه شیعه ستیزی، دشمنی تاریخی و نفرت تالبان نسبت به فرهنگ، زبان و آنچه ایرانی است از یاد سیاست گذاران این کشور نرفته است. بر این اساس سیاست های جمهوری اسلامی ایران در این مرحله با آشفتگی و دوگانگی نسبت به تالبان همراه است. در ذیل به مهم ترین مشخصه این سیاست ها چنین پرداخته می شود:
۱- تالبان به عنوان یک تهدید: تردیدی نیست که مسئولین جمهوری اسلامی ایران تالبان را یک تهدید واقعی علیه منافع ملی خود می دانند. نگاه ایرانی ها به تالبان دقیقا آنچه است که سفیر قبلی این کشور ( بهادر امینیان) چندی قبل تأکید کرده است. گروهی که فاجعه علیه فرهنگ، زبان، تاریخ ایرانی و اهل تشیع در افغانستان تعریف شود، بدون شک تهدید واقعی علیه منافع ملی ایران تلقی می شود.
افراطگرایی مذهبی، وجود دشمنی تاریخی با ایران، روابط گسترده و پذیرای این گروه از مخالفین مسلح ایران به خطر سازی آن برای ایران افزوده است. بر این اساس به نظر می رسد تعامل با تالبان سیاست کوتاه مدت و تکتیکی این کشور باشد. ایرانیها می دانند که هیچ زمینه همگرایی درازمدت با تالیان نداشته و شراکت استراتیژیک با این گروه، امکان پذیر نیست.
۲- تلاش برای مدیریت تالبان: حقیقت این است که ایرانیها از خیره سری، بی مسئولیتی و توهم قدرت تالبانی در هراس اند. تقویت و گسترش گروه های تروریستی زیر سایه تالبان به کابوس منطقه و ایران مبدل شده است.
این کشور تلاش می کند تا این گروهها را مدیریت نموده و شر آنها را از خود کم سازد. جداسازی گروههای مخالف مسلح ایرانی از این گروه و دور نگهداشتن آنها از مرزهای خود در صدر اولویت های ایران قرار دارد.
کوبیدن بر طبل دشمنی مشترک باغرب در همین راستا صورت میگیرد. در واقع ایران آمادگی پرداخت هزینههای تقابل با این گروه و دیگر گروههای افراطگرا را ندارد. این کشور در سخت ترین شرایط از نظر مشکلات داخلی و رویا روییهای خارجی در طول حیات سیاسی خود قرار داشته و قادر به تحمل اضافه باری نیست.
۳- دور نگهداشتن تالبان از رقیب: جمهوری اسلامی تلاش می کند تالبان را از رقیب و یا دشمن خود دور نگهدارد. این کشور از آنچه رمز گشایی نشدن از جنبههای پنهان توافقنامه دوحه خوانده می شود، نگران است.
روابط ایالات متحده امریکا با تالبان و کمک دههای میلیون دالری به آنها به خوابهای بیمناک مسئولین این کشور افزوده است. ایرانیها شک دارند که ایالات متحده امریکا ۲۰ میلیارد دالر سرمایه گذاری خود بالای نظام جمهوریت را، رایگان به دامن تالبان ریخته باشد. از این رو این کشور تلاش می کند در نزدیکی و تعامل با تالبان از شکل گیری اتحاد میان این گروه و ایالات متحده امریکا جلوگیری کرده و یا دستکم تالبان را در این زمینه پراگنده و دچار شگاف در تصمیم گیری سازد. از جانب دیگر جمهوری اسلامی ایران از طریق حمایت از القاعده که دشمن مشترک ایالات متحده امریکا و عربستان سعودی است، برای نزدیکی بیشتر با تالبان و دور ساختن بیشتر این گروه از رقیبان چشم دوخته است.
۴- استفاده ابزاری از تالبان: جمهوری اسلامی ایران میخواهد در تعامل نزدیکی تالبان را در راستای منافع ملی خود سوق داده و یا دستکم از میان آنها سرباز گیری کند. تالبان یک گروه نیابتی اند و همواره در میدان دیگران و برای منافع ملی بیگانگان رزمیده اند. این گروه به شاخههای مخنلف وابسته به کشورهای منطقه و جهان تقسیم شده است.
صف بندیهای اخیر میان تالبان نزدیک به غرب در کابل و تالبان نزدیک به کشورهای منطقه در قندهار در همین راستا تفسیر پذیر است.
جمهوری اسلامی در این بازی نقش پر رنگ داشته و همچنان میخواهد به بخت آزمایی خود در این زمینه ادامه دهد.
گماشتن صدر ابراهیم و عبدالقیوم ذاکر از جمله فرماندهان نزدیک به این کشور در رأس کمیسیون نظامی تالبان و واکنشهای اخیر ملا یعقوب و سراجالدین حقانی به آن، از دلایل قوت این مدعا و از دلگرمی های ایران است.
همچنان جمهوری اسلامی ایران در ملیشهسازی و استفاده ابزاری از آنها در جنگهای نیابتی، تجربه فراوان دارد.
القاعده، تالبان و دیگر گروههای تروریستی کم هزینه ترین و خطرناکترین گروههای نیابتی محسوب می شوند.
جمهوری اسلامی با شرط گذاری بر روی مشترکات دوجانبه می خواهد از انرژی منفی و سرشار این گروهها در مقابل غرب و رقیبان منطقهیی خویش بهرمند شود. به اضافه جمهوری اسلامی با نشان دادن رویکرد قرون وسطایی، بربریت و وحشت آفرینی مضاعف تالبانی نسبت به ارزشهای جهانی، حقوق بشر و به بند کشیدن زنان، خود را سفید نمایی می کند.
۵- بر قرار داشتن حضور امنیتی: جمهوری اسلامی ایران زیر پوشش دیپلماتیک در افغانستان حضور امنیتی دارد. از سفیر تا پائین ترین مقامهای سفارت این کشور وابسته به سپاه پاسداران اند. ایران می خواهد این حضور امنیتی را به منظور زیر نظر داشتن تالبان بر قرار داشته باشد.
جمهوری اسلامی ایران می خواهد نیروی نظامی، توان، ابزارها و امکانات گروه تالبان را از نزدیک زیر نظر داشته و همواره به تحلیل بگیرد. دانستن برنامه های آینده، گرایشها و روابط این گروه با گروههای دیگری تروریستی و یا کشورهای رقیب از اولویتهای این حضور امنیتی است. ایران هراس دارد که مبادا تالبان دست به اخراج کارمندان سفارت و قونسلگریهای این کشور زده، اشراف این کشور به اوضاع افغانستان را محدود سازند.
۶- موضوع آب و داد و ستدهای اقتصادی: جمهوری اسلامی تجارت خوبی با افغانستان دارد. این تجارت یکطرفه و کاملا به سود این کشور است. این تعاملات به گونه رسمی، قانونی و فراتر از آن جریان دارد.
حجم این تجارت دستکم بیشتر از سه ملیارد دالر تخمین زده می شود. مافیای قدرت در این تجارت ملیاردی سهم ارزنده دارند. نظر به تحریمهای شدید بینالمللی علیه ایران، اهمیت صادرات این کشور به افغانستان چند برابر می شود. از این رهگذر ایران می خواهد ریسک محدود شدن این تجارت سود آور را محدود ساخته و ادامه آن را تضمین کند. از جانب دیگر ایران با باج دهی سیاسی، به باز شدن دریچههای بند کمال خان و سرازیر شدن باران رحمت تالبانی به تالابهای هامون، چشم امید دوخته است.


نتیجه گیری
نگاه به ایالات متحده امریکا محور تعامل ایران با تالبان را در هردو مرحله اتحاد و آشفتگی تشکیل داده است. جمهوری اسلامی بر اساس دشمنی با ایالات متحده امریکا به همبستگی و همکاری با تالبان و القاعده پیوسته و یک فرصت تاریخی برای حل مشکلات خویش با غرب را از دست داده است. حضور نیرو های بینالمللی در افغانستان به امنیت مرزهای ایران افزوده، روابط اقتصادی این کشور با افغانستان را گسترش داد. امروز در نبود این نیروها، مرزهای ایران بطور بی پیشینه تهدید می شوند. از جانب دیگر شرط گذاری به دشمنی مشترک این کشور و تالبان با غرب، مصداقیت خود را از دست داده است. تالبان پیوسته تأکید می کنند که به دنبال دشمنی باغرب نه بلکه راههای دوستی را جستجو می کنند.
از جانب دیگر تالبان بیشتر از غرب با آنچه ارزشها، فرهنگ و تاریخ ایرانی دانسته میشود، نفرت شدید و سر ستیز دارند. تالبان در حقیقت اهل تشیع را تکفیر نموده و ایران را بد تر از اسرائیل می دانند. همچنان در زمینه محدودیت آزادی های مدنی، حقوق بشر و حقوق زنان، جمهوری اسلامی ایران را حریف خود ندانسته و غرب زده می دانند. با این تفصیل دلبستگی سردمداران جمهوری اسلامی به همگرایی با تالبان آب در هاوان کوبیدن است.
از دیگر سو به نظر می رسد که سیاست گذاران جمهوری اسلامی ایران از سیاست تعامل، مدارا و باجدهی سیاسی به تالبان، خشنود و ذوق زده اند.
تسلیم دهی سفارت افغانستان – تهران به یک گروه تروریستی در همین راستا صورت گرفته است. تعامل با تالبان و تلاش برای ادامه حضور در افغانستان توجیه پذیر است، اما پیشگامی برای ترویج این گروه تروریستی به عنوان یک نقطه سیاه درج تاریخ روابط این دو کشور خواهد شد.
مردم افغانستان هرگز فراموش نخواهند کرد که حاکمان ایران، تاریخ، فرهنگ، زبان و ارزشهای مشترک هردو ملت را فدای منافع زود گذر و تکتیکی خود کرده و برای شناسایی و سفید نمایی تالبان پیشگام شده اند.
استفاده جویی و تجارت به ارزشهای تاریخی و فرهنگی دو ملت و همچنان به حراج گذاشتن سر و سرنوشت میلیونها انسان همکیش، هم فرهنگ، هم زبان و هم مذهب، فروگذاشت بزرگ، درد آور و فراموش ناشدنی است. مسئولین جمهوری اسلامی ایران با انتخاب تالبان و قرا گرفتن در کنار آنها، مردم افغانستان را از پشت به خنجر زده اند. این زخم، ناسوری التیام نیافتنی است که مرهم روزگار بر آن اثر نخواهد گذاشت. اما مسئولین جمهوری اسلامی ایران باید بدانند که این معامله عاشقانه پایدار نمانده و در نها به خصومت خانمان سوز بین دوطرف منجر خواهد شد.
نویسنده: سید نورالله راغی