عبدالصابر نورزاد، کارشناس ارشد مطالعات کشور های آسیای میانه و استاد پیشین دانشگاه
در طول تاریخ بشر و زندگی انسانها، جوامع انسانی همواره دستخوش تحولات و دگرگونی های زیادی بوده که این تحولات جدا از تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نبوده و قطعا عوامل خود را نیز به همراه داشته است. در هر جامعه در مقاطع زمانی خاص، مواردی حساس و مهمی وجود دارد که اگر به نکات حساس آن توجه صورت گیرد میتوان به صورت خوب و مناسب اش از آن بهرهگیری کرد و اگر این حساسیت ها جدی گرفته نشوند، ممکن قیمت گزاف را از ما بستاند.
نهاد دین که به مثابه یکی از مهم ترین پنج نهاد مهم جامعه (خانواده، دین، اقتصاد، سیاست و آموزش و پرورش) تلقی میشود، همواره نقش مهم و تاثیر گذاری را در جوامع کلاسیک و حتی مدرن بازی کرده است؛ با تفاوت اینکه در جوامع کلاسیک نقش این نهاد به مراتب پر رنگ تر بوده و از اعتبار خاص اجتماعی در میان مردم و جامعه برخوردار بوده که اکنون درجوامع مدرن به دلیل حضور، ظهور و پیشرفت فلسفه، علوم و فنون از پر رنگی این نقش کاسته شده اما به طور کلی جایگاه خود را از دست نداده است.
شایان ذکر است که موارد یاد شده با در نظرداشت جغرافیا، فرهنگ، جو اجتماعی و …. یکسان نبوده اما در نهایت هدف آن یکی، همانا استفاده و بهرهگیری از احساسات و باورهای توده هایی است که به این موارد باورمندی شدید دارند. به گونه مثال در قرون وسطی، در جامعه روحانی مسیحیت، پاپ ها در جامعه از قدر و قیمت بیشتری در میان مردم برخوردار بوده و با استناد به این منطق که گویا آنها نمایندگان خاص خداوند در روی کره خاکی بوده و نسبت به هم نوعان دیگر خویش اعتبار شان نزد پروردگار شان بیشتر است، ارجیحیت بیشتری پیدا کردند. بنا در اکثر مواقع میان خالق و دیگر مخلوقاتش وسیله واقع میشدند که به گونه مثال میتوان به موضوع اعتراف Confess اشاره کرد. یعنی زمانی که فرد احساس میکرد که گناهی را مرتکب شده و از موجودیت چنین وضعیت شدیدا رنج برده و به عذاب وجدان دچار شده است، نزد کشیش آمده و دست به اعتراف میزد و کشیش هم به حرف های وی گوش داده وبه اصطلاح وسیله میشد تا این فرد گناهانش بخشیده شود.
گذشته از جوامع اروپایی در جوامع آسیایی نیز با وجودیکه از این امر مستثنی نبوده، بازار معامله گران مذهبی و عقیدتی در میان مردم گرم و پر رونق تر بوده است، که به گونه مثال میتوان به جوامع کشورهای چون هند، پاکستان، افغانستان و… به نهاد زیارت، تعویذ خانه، مندر اشاره کرد.
جامعه افغانستانی نیز از این موارد مستثنی نبوده و در این جغرافیا موضوعات حساسیت بر انگیزی وجود داشته؛ تنها با تفاوت اینکه در جوامع غربی به مرور زمان از پر رنگ بودن این مسایل کاسته شده، اما در جامعه و جو افغانستانی برعکس مسئله با گذشت زمان نه تنها این که مسایل کم رنگ نشده بل درشت تر و بیشتر نیز شده است
دین و ملیت دو مورد حساس و مهم بین مردم که در محدودهٔ خاص جغرافیایی زیر نام افغانستان زندگی می کنند، تلقی میشود. این حساسیت ها در طول تاریخ این کشور قیمت گزاف را از مردم این کشور گرفته است. از گذشته بدینسو به خصوص بعد از آغاز تاریخ معاصر این حساسیت ها همواره وسیله و ابزار خوبی برای کنترول و ایجاد نفوذ بیگانگان و قدرت های استعماری بالای مردم افغانستان بوده است.
بدون شک که ایجاد چنین وضعیت و دادن چنین ذهنیت برای مردم افغانستان به مرور زمان و تحت یک پلان مشخص و مدیریت شده رسانیده شده است و دقیقا ایجاد و آغاز این پالیسی ریشه میگیرد به دوران جنگ های افغان انگلیس، پس از رویارویی مکرر و جنگ های متعددی زیر نام جنگهای افغان انگلیس و پس از مقاومت شدید در مقابل این قدرت استعماری برای انگلیس تنها پرسشی که ایجاد شد این بود که نیروی های جنگی شان از تربیت و تجهیزات به خصوص بر خوردار بوده و در مقابل نیروهای دشمن از چنین امکانات محروم است، اما چی دلیل باعث عوض شدن معادله جنگ بین طرفین میشود؟
انگلیس ها پس از فرستادن اجنت های خویش زیر نام روحانی، بازرگان، مدرس و…. به افغانستان و فعالیت های متعدد به نکته مهم و اساسی پی بردند که همانا مورد عقیده و دینداری شدید مردم افغانستان است. پس از درک این مورد انگلیس ها برای عوض کردن این شرایط کار خود را مشخصا در دو مورد آغاز کردند:
اول تحت کنترول در آوردن نهاد دین:
چون این قدرت ها با درک شرایط به این باور رسیده بودند که این نهاد نقش مهم و اساسی را در تحولات سیاسی جامعه بازی کرده و هر زمانی که کنترول آن در دست شان بود بدون شک که در ساحهٔ سیاسی نیز نفوذ خود را خواهند داشت.
دوم ایجاد تفرقه میان مردم زیر نام زبان، قوم و ملیت:
انگلیس ها به این نتیجه رسیده بودند که در کنار موضوع دیندار بودن مردم افغانستان موردی دیگری که باعث همبستگی شان شده است عدم موجودیت عصبیت های قومی بین شان است و این مورد است که باید شدیدا روی آن کار صورت گرفته و مدیریت دقیق شود.
با گذشت زمان انگلیس ها در رابطه به پیاده سازی این سیاست خویش موفق شده و آنچه که در موفق شدن این برنامه ایشان را همکاری کرد دقیقا عوامل چون: بی سوادی، فقر، فساد و از همه مهمتر حضور و ظهور افراد خاین و غلام های حلقه به گوش قدرت های استعماری بود. متعاقب آن، این مورد پر رنگ تر شده تا اینکه امروز به حد نهایی خویش رسیده است امروز عصبیت های قومی و زبانی به اندازه میان اقوام بیشتر شده است که در کشتن هم نوعان خویش زیر نام قوم و ملیت از همدیگر سبقت می جویند. جنایات که زیر نام قوم و زبان صورت میگیرد در بزرگ شدن رگ های عصبیت بین اقوام به شدت تاثیر گذار بوده و وضعیت را بدتر از گذشته ساخته است.
در کنار ملیت و زبان مورد دین و استفاده ابزاری و سیاسی از آن نیز در بدتر ساختن وضعیت و تغییر دادن شرایط به نفع بازیگران سیاسی، تاثیر بسزای خود را داشته است به گونهٔ مثال: نزدیک به بیست سال با استفاده از موجودات اجیر، بی سواد، و کسانیکه بوی از فرهنگ، ادب و زندگی انسانی به مشام شان نرسیده، زیر نام طالب از آدرس دین به قتل و کشتار مردم بی گناه دست زده و صدها خانواده را در گلیم غم و اندوه نشاندن، حالانکه قتل و کشتار مردم بی گناه نه تنها در دین اسلام که در هیچ آیین دیگر جایز و کار پسندیده پنداشته نشده است.
با در نظرداشت موارد ذکر شده به این نتیجه میرسیم که دو مورد در جامعه افغانستانی نهایت مهم وحساسیت برانگیز است که همانا ملیت و دین است.