عبدالناصر نورزاد
گشت زنی هواپیماهای بی سرنشین و اکتشافی، بی 52 و ترصد هوایی از جانب ایالات متحده امریکا، سرنخی برای درک تغییر ماهیتی بازی با کارت طالب است. در موقعی که، طالبان به شدت از لحاظ روانی و محیط داخلی و خارجی تحت فشار قرار دارند، این ترصد هوایی به چه معناست؟
حدس و گمان عمده، مبنی بر حذف رهبران تندرو طالب، مخصوصا سران شبکه حقانی است که تحت تاثیر مستقیم آی اس آی قرار دارند و نزدیک است بازی و توافقات دوحه میان امریکایی ها و ضلع پاکستان- طالبان را بر هم زنند. رهبران تندرو شبکه حقانی، به شمول سراج الدین حقانی که رهبر اصلی این شبکه است، مشمول برادران، ماما ها و کاکاها و سایر نزدیکان این گروه است. این شبکه تروریستی در واقع منحیث یک شالوده ساختار شکن، همواره در خدمت پاکستان قرار داشته و با اجرای خونین ترین حملات، قابلیت تخریبی و تروریستی ویژه ای دارد. سراج الدین حقانی، که از آن به نام خلیفه نیز یاد می کنند، دولت سایه در درون نظام طالبان است و با تاکتیک های خاص پیشنهادی از جانب آی اس آی، سایر رهبران طالبان را بواسطه نیروهای وفادار خود، تحت کنترول دارد. این کار، حقانی ها را بیشتر میدان می دهد تا با امکانات دولتی، منابع قدرت و ثروت را بیشتر را در اختیار داشته باشند و بازی های جدید پاکستان را اجرایی سازند.
در بحبوحه این بازی پیچیده، سه شاخ عمده از جریان انکشاف اوضاع برخلاف میل معمول بازی گران شامل در این فاجعه، سر بر می آورند:
اول: شبکه حقانی که تلاش می کند تا با تصاحب قدرت و منابع ثروت و درآمد، بر علاوه تقویت توان نظامی اش، قدرت بالای اقتصادی نیز داشته باشد. با در اختیار داشتن پست های کلیدی در نظام طالبان که منابع در آمد خوبی استند، ادارات سکتوری، معادن و بطور اخص قاچاق مواد مخدر، این شبکه را به یکی از ارکان های غیر قابل انکار قدرت و ثروت مبدل ساخته است. این شبکه با توان بلند و قدرت تخریبی و افراطی ترین پیروان، در صدر جدول برای کسب جایگاهی بالاتر قرار دارد. لشکر بدری که یک یگان نظامی تندرو و تروریستی است در واقع، بازوی اصلی نظامی و قوای واکنش سریع این شبکه حساب می شود که بعداز معامله قدرت و سپردن کابل به دست طالبان، از تجهیزات مدرن برخوردار بوده و توان بلندی جنگی پیدا کرده است.
دوم، گروه ملا یعقوب است که تمایل برای جور آمد از راه سیاسی دارد و میانه خوبی با هندی ها، روس ها و ایرانی ها، قایم کرده است. این شاخه با ایجاد یک یگان رزمی نظامی بنام لشکر منصوری، در رقابت شدید با شبکه حقانی قرار دارد و کماکان درگیری های میان طرفین رخ می دهد. گروه ملا یعقوب را عمدتا، رهبران قندهای طالبان، با دید متوسط اندیشه های مذهبی شکل داده و همواره به عنوان جناح میانه روی که تلاش می کند با دور اندیشی گام بردارد، مورد انتقاد شبکه حقانی و پیروانش قرار می گیرد، زیرا این گروه تجربه سیاسی بیشتر نسبت به حقانی ها در قدرت دارد. توافقات ملایعقوب با قطری ها، هندی ها و حتی دیدار با تیم تخنیکی روس ها برای دوباره فعال سازی هواپیماهای روسی در فرودگاه بگرام، راه این گروه را از شبکه تحت حمایت پاکستان( شبکه حقانی) جدا می سازد.
گروه سوم که جریانی به رهبری ملا برادر است و چهره های شناخته شده ای طالبان مانند عباس ستانکزی، ملا محمد حسن، امیر خان متقی، که در واقع شعبه سیاسی طالبان محسوب می شوند و دید متفاوت نسبت به جنگجویان طالبان دارد، در یک حد متوسط توانسته روابطی را با کشور های همسایه و منطقه تامین کند. این بخش از گروه فاقد توانایی نظامی بوده و در ظاهر بخشی از این جریان تندرو و تروریستی را می سازد.
حال سئوال این جاست که چرا سران شبکه حقانی، همواره زیر نظر استند و هدف قرار می گیرند. گفته شده شب گذشته، هواپیمای بی سرنشین امریکایی، خلیل حقانی کاکای سراج الدین حقانی را هدف قرار داده است. اگر این خبر درست باشد و تایید شود، پس نشان می دهد که برای تداوم بازی، شبکه حقانی، مزاحم دانسته شده و تلاش می شود تا سران آن برای ایجاد شکاف و پایین آوردن توان نظامی آن که نزدیک است حاکمیت طالبانی را مبدل به حاکمیت حقانی ها کند، هدف قرار گرفته شده و از میان بروند. شبکه حقانی با پناه دادن به رهبر سابق القاعده، قاعده بازی را تغییر داده و ممکن است در آینده های نزدیک، سایر سران این شبکه مورد هدف قرار بگیرند.
در نزدیک به یک سال از حضور طالبان در قدرت، هر سه شاخه این گروه، با اهداف مختلف، سه مسیر متفاوت را طی می کنند. جناح قندهاری ها، تمایل زیاد برای بریدن از حقانی ها دارد واین مسئله عمدتا ناشی از قبضه و انحصار منابع قدرت و ثروت از جانب حقانی ها است. در ضمن، قندهاری ها به ناچار، ممکن وارد یک مذاکره با جبهات مقاومت، سیاسیون بیرون از کشور شوند. این کار به اشاره مستقیم امریکایی ها خواهد بود تا افغانستانی را که کم کم دارد از اداره امریکا بیرون می شود، تحت کنترول در آورند. در این کار، هم امریکایی ها و هم قطر شامل اند تا انحصار بی قید وشرط پاکستان و امارت را بر میدان سیاست و معامله در افغانستان، خاتمه بخشند.
اگر به فرض مثال، این کار نشود، ممکن حقانی ها با فشار مضاعف، ایجاد جبهات سایر نیروهای تروریست مواجه شوند. شمال افغانستان از دیر زمانی میدان خوبی برای این دست، بازی ها بوده است. در عین زمانی که شمال افغانستان، به بستر گرم و کانون محوری، گروه های تروریستی چند ملیتی مبدل می شود تا برای همسایه های افغانستان مزاحمت ایجاد شود و چین و روسیه ی دشمن امریکا، تحت فشار بیشتر قرار بگیرند، تمرد بیشتر حقانی ها و ایجاد شکاف، منجر به قوت گیری سایر گروه ها خواهد شد. تشکیل گروه طالبان تاجکستانی، ازبیکستانی و ایغور های ترکستان شرقی، زیر چتر کلان یک کولکتیف تروریستی از یک سو و قوت گیری داعش از سوی دیگری، قرعه بخت طالبان را نابود خواهد کرد. اگر چنین سناریوی به فرض مثال اتفاق بیفتد، جوی های خون مردم بیچاره افغانستان جاری خواهد شد. خاتمه این بازی خطرناک مستور است اما آنچه نمایان است این است که بازی با کارت طالبان و تروریستم بین المللی، ابزاری برای تداوم هژمونی قدرت های بزرگ خواهند بود.