عبدالناصر نورزاد، استاد دانشگاه کابل

در گفتمان سیاسی جوامع دارای اقتدار دموکراتیک و دموکراتیزه شده، بحث زمینه های فرهنگی و نضج گیری فرایندشخصیت دموکراتیک خیلی ها حایز اهمیت است. این مهم تاجایی قابل مکث است که برخی نویسندگان، بحث زمینه های فرهنگی دموکراسی را محدود کرده و بر مفهوم شخصیت دموکراتیک که در واقع موتور اصلی تحرک و پویایی فرایند های دموکراتیک محسوب می شود، تمرکز بیشتر کرده اند. در عین حال، از اینکه اکثر جوامع دچار بحران مانند جامعه ی ما، از عدم نهادینه شدن ارزش های دموکراتیک رنج می برند و بیشتر سازوکار های سیاسی و حقوقی بر مبنای ارزش های اقتدار طلبی محض صورت می پذیرند، مبحث شخصیت دموکراتیک جایگاهی ویژه ای دارد.  پس در پرتو گفتمان های داغ و جاری در کشور، بحث شکل گیری و چرایی شخصیت دموکراتیک از درون اتاق های فکری و اندیشوی باید برون زده و به گفتمان مسلط جامعه سیاسی ما مبدل شود. چون به نظر برخی ها، جامعه دموکراتیک نیازمند شخصیت دموکراتیک است که بتواند بر پایه های اصلی آن تکیه کرده و برای گسترش آن کاروپیکار نماید.

 از طرف دیگر،چون برخی نویسندگان، دموکراسی را به عنوان مجموعه ای از نگرش های نشآت گرفته از اندیشه های باز و بدون اقتدار گرایی می دانند، شخصیت دموکراتیک، به مثابه جز اصلی یک دموکراسی محسوب می شود و به آن قوام و استحکام بیشتر می بخشد چرا؟ چون این شخصیت؛ نتیجه برآیند یک فرایند عقلایی زیرنام دموکراسی و تحت چتر فرهنگ سیاسی جامعه شکل می گیرد و از اینکه شخصیت شکل گرفته زیرنام دموکراتیک، حس اتکا به حمایت مردم و پاسخگویی به آنها در باورهایش نضج گرفته، از شخصیت اقتدارطلب جدا شده و استبداد فکری و ذهنی را بر همنوعان خود، مجال نداده و نمی پسندد.  پس به این حساب، باور های جمعی و نگرش ها و ارزش هایی که به این فرایند زیرنام دموکراسی شکل میدهد، در واقع فرهنگ سیاسی است، پس فرهنگ سیاسی، جانمایه شکل گیری یک شخصیت دموکراتیک است. این در حقیقت فرهنگ سیاسی است که زمینه ظهور شخصیت دموکراتیک را مساعد ساخته و در سایه آن، حکمرانان مردم سالار به اساس خواست همگانی بر مسند قدرت تکیه می زنند. در این خصوص سئوال های بر ذهن خواننده ظهور می کند که چه نوع فرهنگ سیاسی مستعد گسترش و قوام ارزش های دموکراتیک در یک کشور است؟ و ازاینکه در واقع زمینه های فرهنگی، سیاسی، تاریخی و اقتصادی است که فضا را برای گسترش و قوام فرهنگ سیاسی مساعد ساخته و در پرتو آن، شخصیت دموکراتیک ظهور کرده و در تحولات اجتماعی و سیاسی جوامع انسانی نقش بازی میکند، پس باید اگر و باید های در این خصوص وجود داشته باشد. در این جا، استناد بر این است که چون شخصیت دموکراتیک   از لحاظ روان شناسی اجتماعی، آن نوع از شخصیتی است که مستعد مشارکت سیاسی در حیات اجتماعی باشد و زند گی سیاسی را عرصه فعالیت میان افراد برابر بداند و از سلطه جویی بر دیگران از یک سو و پیروی کورکورانه از قدرتمندان( که دو ویژگی اصلی و توامان شخصیت اقتدار طلب است) بپرهیزد، پس شکل گیری آن در پرتو ارزش های دموکراتیک جز لازمی و حتمی یک جامعه باز محسوب می شود. برعلاوه، نحوه تکوین شخصیت دموکراتیک نظر به خصوصیاتی که قبلا ذکر رفت، تدریجی و گزنیشی بوده و مستلزم فرهنگ سیاسی در سایه نظام دموکراتیک است.  پس، ،داشتن استعداد برای فعالیت سیاسی و اذعان بر سهم گیری برابر همه ی افراد جامعه در فرایند های سیاسی، از تلاش های همیشگی یک شخصیت دموکراتیک است تا بتواند در روشنایی آن، به ترویج ارزش های مردم سالاری و حاکمیت مردمی بپردازد.

سئوال دیگری که ممکن در ذهن خواننده این سطور خطور کند این است که این شخصیت با مدنظرداشت تعریفی که قبلا ذکر رفت چگونه شکل می گیرد؟ بایسته های شکل گیری یک شخصیت دموکراتیک، درکدام سطح لازم است؟ و اینکه، آیا شکل گیری شخصیت دموکراتیک محصول ذاتی یک فرد است یا متاثر از عنصر جامعه پذیری وی؟ از اینکه جامعه افغانی فاقد های ارزش های دموکراتیک به معنای واقعی کلمه بوده، آیا شکل گیری چنین شخصیتی در حال حاضر حاضر امکان پذیر است؟

 از سوی دیگر، چون شخصیت دموکراتیک، جز فرایند دموکراتیک است و خود را محصول معادله ی زیرنام فرهنگ سیاسی در یک فضای باز میداند، همه مردم را در عرصه فعالیت های سیاسی و اجتماعی برابر دانسته و بر ارزش افزایی بیشتر حقوق شهروندی و مدنی تاکید می نماید. شخصیت دموکراتیک در درون فرایند های دموکراتیک تکوین یافته و بر استحکام ارزش های دموکراتیک و بسط و قوام ساختار های دموکراتیک تاکید می ورزد. از این دیدگاه شخصیت دموکراتیک بعنوان مقوله ای در روان شناسی اجتماعی  ناظر بر ویژگی های ذاتی فرد نیست، بل نتیجه فرایند های پیچیده ی جامعه پذیری است و عوامل مختلفی مانند ساختار سیاسی و نحوه توزیع قدرت سیاسی بر شکل گیری ویا عدم آن نقش بازی میکند.

برعلاوه، شخصیتی با منش دموکراتیک، برای نخستین بار توسط هارولد لاسول، مبنی بر چهار منش شخصیتی ذیل مطرح گردید:

 اول: باز بودن و اجتماعی بودن در نتیجه روابط با دیگران: این منش در واقع شالوه اصلی یک شخصیت دموکراتیک را شکل میدهد. تامین روابط اجتماعی و در تعامل بودن با اجتماع، باعث می شود تا فرد خصلت مردمی گیرد و نیاز های متقابل مادی و معنوی را در نتیجه یک فرایند دوجانبه، چند جانبه تامین کند. این حس باعث می شود تا اکثریت اوقات، از انزوای فکری و اندیشوی بر کنار باشد و به یک موجود اجتماعی و متوقع به کمک از دیگران، فرایند زندگی انسانی را عیار ساخته و عرصه فعل و انفعالات سیاسی را عرصه برابر افراد جامعه خود بداند؛

دوم: ترجیع ارزش ها و نیاز هایی که مورد توجه دیگران نیز است: در واقع ارجحیت بر ارزش های انسانی و اجتماعی بشر است که زمینه امتزاج عینی و صورتی روابط انسانی و اجتماعی را مهیا می سازد. در بسیاری مواقع، توجه به نیاز های دیگران، حس اقناع انسان را بلند برده و موجب استغنای نفس وی می گردد. در این صورت، زمینه های عینی اقتدار طلبی و نزاع های خود بزرگ بینانه از بین رفته و داد و ستد انسانی، بر مبنای بازی برد-برد صورت می پذیرد که در این صورت هیچ یک از طرفین متضرر نخواهد شد؛

سوم: اعتقاد به نیک سرشتی فطری انسان ها همراه با اعتماد به نفس: باور و اعتقاد به نیک سرشتی انسان، در شخصیت دموکراتیک از باور های دموکراتیک وی منشا می گیرد.  به همین لحاظ،حس خوش باوری و عدم بدبینی در میان شخصیت های دموکراتیک به مراتب بیشتر از دیگران است. در ضمن، حس همبستگی و کورپوریشن میان افراد جامعه برای ارتقای فضای بشری، از جان مایه های فکری یک شخصیت دموکراتیک بشمار می رود؛

چهارم:رسوخ این ویژ گی ها به ناخود آگاه فرد. شیوع و ترویج افکار خود باوری، ارجحیت به ارزش ها و نیاز های دیگران و تامین روابط پایدار انسانی زمانی در شخصیت دموکراتیک اوج می گیرد و جان مایه می بخشد که فرد دموکراتیک بر مبنای ارزش های اخلاقی و انسانی برای تحقق این مهم صادقانه و ته دل باور داشته باشد. رسوخ سجایای دموکراتیک و حس نا خود آگاه فردی، زمینه را برای امتزاج باور های اخلاقی و سیاسی مساعد می سازد.

در آرای بسیاری از نویسند گان، ویژ گی های شخصیتی و مشارکت در زند گی سیاسی، رابطه متقابلی یافته اند. در واقع، حس خود باوری و اعتماد به نفس، اجتماعی بودن، برونگرایی، خوش بینی، احساس خود کفایی، و انگیزه پائین برای قدرت طلبی و سلطه جویی بر همنوعان با مشارکت در حیات سیاسی جوامع انسانی امتزاج عینی یافته اند. اگر این سجایا در شخصیت های که ادعای دموکرات بودن را دارند و برای اعاده نظام دموکراتیک در جوامع انسانی اذعان دارند، وجود نداشته باشد، شخصیت شان، دموکراتیک نه بل اقتدار طلب است و هرگونه ادعایی در این خصوص، دال بر عدم صداقت در این راستا خواهد بود. در این صورت، شخصیت مقابل دموکراتیک یعنی شخصیت اقتدار طلب در واقع با دو ویژگی حس سلطه جویی بر دیگران و پیروی کورکورانه از دیگران، بروز کرده تکوین یافته و در تلاش نابودی ارزش های دموکراتیک خواهد بود. اینجاست که در مقابل مفهوم شخصیت دموکراتیک شخصیت اقتدار طلب در روان شناسی اجتماعی بررسی شده و مبتنی بر نظام غیر دموکراتیک است که زمینه های فرصت طلبی، نزاع های قدرت طلبی و کشمکش های غیر قابل انکار را رشد میدهد. شخصیت اقتدار طلب در واقع نماد کامل یک “مقیاس فاشیستی” است. که بر اساس ویژگی های آن، از جمله  تسلیم پذیری بر قدرت های برتر، سلطه جویی بردیگران، و عدم احساس برابری بر همنوعان خود تاکید دارد. چنین شخصیت ها در روند های سیاسی مشارکت دموکراتیک کمتری از خود نشان میدهند و خواستار احیای جامعه ای سلسله مراتبی و منظم استند که با مفهوم جامعه دموکراتیک و باز چندان نسبتی ندارد.

بدین ملحوظ از اینکه شخصیت دموکراتیک و ویژ گی های آن عطف توجه بسیاری نظریه پردازان قرار گرفته است، پرداختن به زوایای شخصیتی و فکری این نوع شخصیت، الزامی جلوه می کند، چه بسا که تجزبه و جدا سازی آن از نوع اقتدار طلبی ضرورت حتمی شمرده می شود. پس این شخصیت دموکراتیک است که نظربه مشخصات منحصر به فردش از سنخ شخصیت های محسوب می شود که فعالانه در سیاست های موکراتیک، محل کار و انجمن های داوطلبانه و احتمالا در خانواده های دموکراتیک مشارکت و سهم فعال دارد. اگرچه در جوامعی که فرهنگ و ارزش های دموکراتیک نهادینه نشده و ترویج چندانی نیافته است،این مفهوم تداول و عمومیت ندارد، اما گاهگاه در آثار تحقیقاتی اندیشمندان کار برد اصطلاح شخصیت دموکراتیک به چشم می خورد. اصطلاح شخصیت دموکراتیک رابه شیوه های گوناگونی می توان به کار برد؛ یک مورد استعمال آن به نیروهای محرک شخصیت مربوط می شود و مورد دیگر به ویژگی های شخصیتی خود فرد.

ویژگی های شخصیت عبارتند از تمایلات و خلق و خوی دائمی فرد (طی سالیان دراز) که در بسیاری از وضعیت ها بروز می کنند؛ آنها ساختار رفتار آدمی را در مقیاسی وسیع تعیین می کنند. این ویژگی ها کلی تر از نگرش ها هستند که ممکن است محدود به معدودی وضعیت باشند (مثلاً نگرش های مربوط به رای دادن). شخصیت دموکراتیک اشاره به آن سنخ از شخصیت یا نشانگان شخصیتی است که شخص را به طلب مشارکت در ساختار سیاسی دموکراتیک و فرآیندهای دموکراتیک در سیاست، محل کار، انجمن ها یا خانواده یا ایجاد این گونه ساختارها و فرآیندها سوق می دهد. مفهوم شخصیت دموکراتیک، اگرچه معمولاً به سیاست و حکومت محدود است، در واقع در همه بخش های اصلی جامعه ظاهر می شود.

قسمیکه قبلا تذکر یافت، لاسول اولین پژوهنده ای بود که شخصیت دموکراتیک را به کار برد. از نظر لاسول،چهار منش دموکراتیک جز اساسی زندگی و فرایند شکل گیری شخصیت دموکراتیک شمرده می شوند که ذکر آنها قبلا شده است. از اینکه منش دموکراتیک شخصیت دموکراتیک را با اجتماع یا جامعه دموکراتیک وفق می دهد؛ در آنجا است که شخصیت دموکراتیک به خود می بالد و به کار می افتد. تحرک و پویایی از خود نشان میدهد وبه یک عنصر فعال از لحاظ تلاش های انسانی مبدل می شود. هرگاه روابط ناقص میان اشخاص موجب کاهش عزت نفس در فرد شوند، منش دموکراتیک از رشد و تحول باز می ماند. در دهه ۱۹۶۰، لستر میلبرات تحقیقات مربوط به عوامل تعیین کننده مشارکت سیاسی، از جمله ویژگی های شخصیت را بررسی کرد. میلبرات متوجه شد افرادی که ویژگی های خاصی را از خود بروز می دهند میزان مشارکت شان در امور سیاسی نیز بیش از سایر افراد است.

در بالا تذکر یافت که شخصیت دموکراتیک می تواند در اجتماع و خانواده از خود تحرک و پویایی نشان بدهد. اما متاسفانه، بخش دیگری که کمتر شناخته شده است بخش خانوار و خانواده دموکراتیک است. خانوار را می توان به روشی دموکراتیک اداره کرد یا به روشی اقتدارگرایانه. در خانواده دموکراتیک، احتمالاً هم زن و هم شوهر شاغلند، از حیث تقسیم کارهای مربوط به خانه و مراقبت از فرزندان نسبتاً برابرند، در مورد امور مالی و… تصمیمات مشترک می گیرند، در مورد تصمیم هایشان گفت وگو می کنند و به یکدیگر احترام می گذارند.

در خانواده ی دموکراتیک، به مروری که کودکان بزرگ تر می شوند، مسوولیت هرچه بیشتری برای زندگی به آنها می دهند. اطاعت به مراتب کمتر از رفتار مسوولانه هدفی مهم به شمار می آید و به مرور که سن فرزندان بیشتر می شود، بیش از پیش در تصمیم گیری های خانواده شریک می شوند. شخصیت دموکراتیک در مجموع شبیه به منش فعال- موثر است که دیوید هورتون اسمیت در «مشارکت در فعالیت های اجتماعی و سیاسی» (۱۹۸۰) ترسیم می کند. شخصی که ویژگی های شخصیت دموکراتیک را از خود بروز می دهد و کسی که از «پایگاه های مهم» تر (تحصیلات عالی، درآمد بالا و نظایر آن) برخوردار است، از سوی پدر و مادر، معلم و همسالانش تشویق می شود که در همه فعالیت ها و ساختارهای اجتماعی- فرهنگی پذیرفته شده در یک دموکراسی شرکت کند. بنابراین، افرادی که شخصیت دموکراتیک دارند فعال ترین اشخاص در همه نوع گروه و فعالیت اجتماعی و سیاسی معتبر در یک جامعه دموکراتیک اند. پس به این حساب،میان شخصیت دموکراتیک و جامعه دموکراتیک پیوند ناگسستنی و متقابل وجود دارد. که هیچ یکی را نمی توان جدا از دیگری تصور کرد.

منابع:

  1. آشوری، داریوشفرهنگ سیاسی. چاپ پنجم. تهران: انتشارات مروارید
  2. آسولیوان،‌ نوئل( ویراستار) ، 1388،  نظریه سیاسی در گذار، ترجمه حسن آب نیكی، تهران، كویر.
  3. بشیریه، حسین، آموزش دانش سیاسی، جلد اول و دوم
  4. بشریه، حسین، مقاله گذار به دموکراسی
  5. سایت خبری آفتاب- شخصیت دموکراتیک
  6. ویکی پیدیا- شخصیت دموکراتیک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *