بعد از سقوط افغانستان به دست گروه تاریکاندیش، کمتر قشر و گروهی به اندازهی نیروهای قهرمان امنیتی آسیب دیدند. این قهرمانان که در اثر توطئه و خیانت یک جماعت مزدور از هم پاشیدند، در کنار آسیبهای جدی روانی، با مشکلات اقتصادی شدید نیز روبرو هستند.
سه روز قبل با یکی از افسران امنیتی به نام امینالله رنجبر تماس تلفنی داشتم، که پس از نامهی سرگشادهی او به من، اکنون با هم دوست شدهایم. او از زمان سقوط تا امروز در کشور ایران با تلخیهای مهاجرت دست و پنجه نرم میکند. رنجبر به صورت مفصل از مشکلات قهرمانان امنیتی که به ایران مهاجر شدهاند، برایم روایتهای تلخ و آزاردهنده و تکاندهندهی را قصه کرد.
مقامهای رهبری امنیتی، از بالاترین تا وزیر و جنرال و رئیس و قومندان (به استثنای چند روح شریف) یا در کشورهای دومی در کمال امن و خاطر آرام و زندگی تامین شده زندگی میکنند، و یا بعضی از آنها به اصل خود یعنی گروه جال-بان، پیوستهاند. اما سربازانی که به قیمت خون خود از بزرگان و ارزشهای جمهوریت دفاع میکردند، امروز به اصطلاح “سَنگچل واری” رخصت و فراموش شدهاند. مثل اینکه آن صفوف چند صدهزاری، ناگهان یک قطره شد و به زمین فرو رفت.
سربازی که به قیمت جان شیرین خود از فرزندان ما حراست میکرد، امروز فرزند خودش از حق تحصیل و کار، با شکم گرسنه شب را سحر میکند. سربازی که از ناموس ما دفاع میکرد، امروز همسر، خواهر و مادرش برای لقمهنانی دست به گدایی میزند. سربازی که بیست سال تمام برای دفاع از خاک وطن برای ما امنیت و آرامش آورده بود، امروز از ترس جان خود در افغانستان و یا خارج از وطن در بی سرنوشتی و دربدری نفسگیر روزگار سپری میکند.


من روزانه دهها پیام از سربازان قهرمان امنیتی دریافت میکنم که تا گلو در هزار و یک مشکل غرق اند. اما متاسفانه هیچ کاری جز نفرین به خاینین، از من ساخته نیست.
به تمام مسؤلین و رهبری درجه اول نیروهای امنیتی، که در کشورهای دوم با امکانات عالی و زندگی راحت بسر میبرند، صمیمانه خطاب میکنم: “فکری برای نجات این قهرمانان گمنام از فقر و تنگدستی و اهانت در کشورهای همسایه بکنید، تا هم دعای آن قهرمانان را بدست آوردید و هم از لعنت تاریخ و نفرین ملت رهایی یابید!”
مواظب باشید که در همین جهان نیز بهشت و دوزخ است و هیچ انسانی را از آن رهایی نیست!
نوشتهی: فرهاد دریا