بخش نهم، قسمت اول

آشنا سازی دوباره‌ی خواننده‌های گرامی با پیشینه‌ی سرزمین پارسی یک بازگفتار بی‌‌ نیاز‌ست. به این اساس می‌رویم تا تاریخ جهنمی حمله‌های اعراب و دیگران به فرهنگ ‌و داشته‌های زبان پارسی را دوباره‌خوانی کنیم.

اعراب که با گشودن راه به سوی استیلای سرزمین‌های خراسان و ایران لشکر کشیدند، دوصد سال را در آن‌جا گذراندند. کهن‌شناسان یکی از اثرات منفی تجاوز اعراب بر زبان پارسی را دگردیسی سازی نام پارسی می‌دانند.

به این آوند که الفبای اعراب (پ) نه دارد و در عرف روزانه‌ی دوران حاکمیت اعراب، (ف) را به جای (پ) به‌کار می‌بردند، با استیلای سیاسی، نظامی، سرزمینی ‌و فرهنگی اعراب در سرزمین‌های پارسی زبان بود، که اگر زبان پارسی به گونه‌ی همادی زیربار زبان اعراب نرفت، ولی بی‌گزند از بدی‌ها هم نبود.

جاگزینی حرف عربی (ف) به جای حرف پارسی (پ) و دگرگونی یک‌باره‌ی (پارسی) به (فارسی) بخشی از پارسی ستیزی دانسته می‌شود.

واژه‌نامه‌های دهخدا و عمید و معین همه فارسی را معرب پارسی می‌دانند. و واژه‌ی (فارسی) را به‌ گونه‌ی روشن وابسته‌ی پسا اسلام به عرب دانسته و جاگزین (پارسی) می‌گویند. دهخدا چنین نویسد:

پارسی: ( اِخ ) ( زبان… ) یکی از لهجات قدیم ایران از ریشه هندو اروپائی که به زبان سانسکریت شباهت تام دارد و در زمان هخامنشی زبان درباری محسوب می‌شده است و آنرا لهجه پارسی باستانی و فرس قدیم نامند. رجوع به پارسی باستانی ( زبان ) شود. || زبان عمومی مردم ایران در دوره اسلامی. زبان ادبی ملت ایران عهد اسلامی، زبان فارسی :

بسی رنج بردم در این سال سی

عجم زنده کردم بدین پارسی.

فردوسی.

گر پارسا زنی شنود شعر پارسیش

و آن دست بیندش که بدانسان نوا زنست

آن زن ز بینوائی چندان نوا زند

تا هر کسیش گوید کین بی نوا زنست.

یوسف عروضی.

بلفظ پارسی و چینی خماخسرو

بلحن مویه زال و قصیده لغزی.

منوچهری.

بونصر مشکان نامه بخواند و به پارسی ترجمه کرد. ( تاریخ بیهقی ). استادم [ بونصر مشکان ] دو نسخت کرد این دونامه را… یکی بتازی سوی خلیفه و یکی بپارسی به قدرخان. ( تاریخ بیهقی ). نسخت بیعت و سوگندنامه بفرستادم بپارسی کرده بود. ( تاریخ بیهقی (

جای دگری باز هم نمایاندن به همان پارسی کرده است:

نخستین صد و شصت پیداوسی

که پیداوسی خواندش پارسی.

فردوسی

و آنچه از جهت پارسیان بدان الحاق افتاده است شش باب است. ( کلیله و دمنه ). || زرتشتی : گرزمان ، پارسیان گویند عرش است و شاعران گویند آسمان است. ( لغت نامه اسدی ). || زبان مردم پارس. زبان مردم ایران. رجوع به پارسی ( زبان ) شود. || پیرو زرتشت ساکن هند .

پارسی. ( اِخ ) ( زبان… ) یکی از لهجات قدیم ایران از ریشه هندو اروپائی که بزبان سانسکریت شباهت تام دارد و در زمان هخامنشی زبان درباری محسوب میشده است و آنرا لهجه پارسی باستانی و فرس قدیم نامند. رجوع به پارسی باستانی ( زبان ) شود. || زبان عمومی مردم ایران در دوره اسلامی. زبان ادبی ملت ایران عهد اسلامی. زبان فارس:

بسی رنج بردم در این سال سی

عجم زنده کردم بدین پارسی.

فردوسی

آیا اعراب در ایران پارسی هرچه دار و‌ ندار داشت به نیستی بردند و در آب انداختند و در آتش سوزاندند؟

ادامه دارد…

نویسنده: محمدعثمان نجیب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *