عبدالناصر نورزاد
به یاد داشته باشیم که ایستادگی و مقاومت مردم افغانستان در برابر هیولای تروریسم و طالبانی وحشی، پیروز می شود و این پیروزی، نقطه ی عطفی در تاریخ معاصر افغانستان خواهد بود. این پیروزی معلول دور اندریشی، فراست و نگریستن به آفاق دوردست ها خواهد بود. دانستن این نیز لازمی است که مقاومت و التزام به اهداف بلند آن، همانند فریضه ی است که نمیتوان از آن غافل بود. من دلایلی چندی برای این مدعا دارم که می خواهم با استفاده از این نوشته، به گونه ی فشرده آن را خدمت وطنداران خود، عرض نمایم:
اول: اگر مقاومت نکنیم، باید بی عزت شویم. کارنامه های سیاه طالبان در یک سال گذشته نشان داده است که این گروهی تاریک اندیش و فاقد وجدان انسانی و اسلامی، هیچ وقعی به عزت و آبروی حتی مردمان ملکی ندارند. اگر عزت ما حفظ نشود، زندگی برای هیچ یک ما ارزشی نخواهد داشت. پس این مقاومت برای حفظ عزت است که جانمایه زندگی می باشد؛
دوم: تجربه تاریخی مخصوصا یک سال گذشته، واقعیت های تلخ را به رخ ما می کشد. تغافل از آن، به معنای انکار از واقعیت های است که زمینه ساز نابودی ما خواهد بود. این نابودی نه تنها نابودی فزیکی نیست، بل نابودی هویت، زبان و تاریخ ما خواهد بود؛
سوم: دیگر ثابت شده است که دشمن، هیچ ترحمی به ما نمی کند و هیچ جایی برای گفتگو و مذاکره باقی نمانده است. اگر مقاومت نکنیم و در برابر آن، از تسامح و تضرع کار گیریم، یعنی نمی خواهیم حقیقت را درک و واقعیت ها را زنده سازیم؛
چهارم:اگر مقاومت نکنیم،پیروزی واهی تروریزم ملی و بین المللی که معلول جهل مرکب طالبانیزم است و نتیجه و محصول دست به هم دادن یک کولکتیف بزرگ تروریستی است، خالی از اثرات سو فرهنگی، هویتی برای ما نخواهد بود. تروریسمی که طالبان آغوش گرم خود را برای آن گشوده اند، محصول چهاردهه کار دقیق، سنجیده شده و حساب شده و برآیند یک پروژه بزرگ، توسط بیرونی ها است. این تروریسم حالا همدست نزدیک این گروه جاهل شده و عجالتا، پیروزی های را برای آن به ارمغان آورده است.
اما سئوال اصلی این است که این مقاومت چه زمانی پیروز می شود؟
پاسخ به این صورت خواهد بود:
اول: تازمانیکه منافع قدرت های بزرگ و همسایه در بودن طالبان در قدرت باشد، هیچ گونه تغییری جدی در وضعیت افغانستان بوجود نخواهد آمد. اما مادامیکه، این منافع در تضاد قرار بگیرند و یکی یا دو قدرت در تقابل با این اجماع شومی که بر نفع تروریسم و افراط گرایی شکل گرفته، قرار گیرند، وضعیت تغییر جدی خواهد کرد. تا آن زمان، تنها بار سنگین مبارزه و مقاومت بر ضد طالبان و شریک های تروریست و افراطی آن، بر دوش مردم افغانستان، با هزینه های سنگین مالی و جانی خواهد بود. از اینکه این جنگ برای عدالت است و گامی است برای رهایی از شر شوم تروریزم، نیاز است تا اجماع کلان در سطح منطقه به استثنای پاکستان، بوجود بیاید و تمام همسایه ها و کشور های منطقه، طالبان را به عنوان خطر جدی برای امنیت منطقه، بشناسند. این مقاومت برعلاوه بار سنگین نظامی و تلفات، هزینه های مالی و امکانات لوژیستکی نیز نیاز دارد که در درازمدت فقط یک اجماع مورد اعتماد منطقه ای می تواند از عهده آن بر آید. مثلا هند یا روسیه و یا هم چین درک کنند و به این نتیجه نهایی برسند که طالب، ابزاری برای نا امن سازی و بستر مساعدی برای رشد تروریزم و افراط گرایی است و حمایت و یا هم بی تفاوت ماندن در برابر آن، قابل قبول نیست. این دقیق زمانی است که وضعیت به ضد طالب تغییر خواهد کرد و چنین روزی دور نیست؛
دوم: زمانی که مقاومت برعلاوه میدان جنگ و مبارزه مستقیم در برابر گروه طالبان، در عرصه های فرهنگی، فکری و سیاسی نیز فعال باشد. دقیق شویم اگر مقاومت بدون فکر سیاسی و بصیرت باشد، نتیجه ی آن چندان موثر نیست. متوجه استیم که طالب امروز نه تنها در داخل کشور بل در بیرون نیز لابی گرانی دارد و کار گسترده ی فکری به نفع آن صورت می گیرد. عین کار باید در عرصه حمایت از مقاومت در برابر طالب از جانب حامیان جبهه مقاومت صورت بگیرد. کار سیاسی باید به حدی عمیق، تاثیر گذار و سنجیده شده باشد تا تصویری را که حامیان طالبان از گروه جاهل در خور جهانیان داده اند، به کلی تغییر کرده و تمام زمینه های همفکری با این گروه زدوده شود؛
سوم: مقاومت نظامی و جنگی باید با مقاومت فرهنگی، فکری و سیاسی هماهنگ شود. اگر این هماهنگی بوجود بیاید، به یقین که هم برنده میدان جنگ می شویم و هم برنده میدان سیاست. یاد مان است که در مقاومت گذشته، برعلاوه ایستادگی در برابر هیولای سیاه تروریزم و جهل طالبانی، عاملی باعث شد تا پیروز میدان جنگ شویم، اما در مرحله بعد پیروزی، در میدان سیاست باختیم و قوی باختیم. زمان آن فرارسیده تا از اشتباهات گذشته بیاموزیم، در آغوش پرنیرنگ و حیله دشمن، نه غلتیم و با تدبیر و یک اجماع قوی، برای پیروزی این مقاومت کار کنیم؛
چهارم: مقاومت زمانی پیروز می شود که فضای بی اعتمادی، یاس و نا امیدی، مبدل به امید به پیروزی، توقع برنده شدن و اعتقاد به شکست دشمن، جا بدل کند. ما باید باور جمعی را برای این پیروزی که زمانی خواهد فرارسید، بوجود بیاوریم. زدودن هرنوع خود ناباوری و یاس و نا امیدی، بزرگترین دشمن ما در برابر این داعیه مقاومت خواهد بود. اگر فکر اتکا به نصرت الهی که همواره با حق است و سطح نارضایتی مردم از حاکمیت مستبدانه و جاهلانه طالبان، مدنظرگرفته شود، امکان ایجاد این فضای پیروزی، چندان دشوار نیست. زیرا ذهنیت ها برای مبارزه و مقابله با هیولای طالبانی، خیلی خوب مساعد است و فرصت طلایی در اختیار داعیه داران مقاومت قرار گرفته است. اگر به فرض مثال چنین فضای تا حال به وجود نیامده، باید تلاش کنیم و عرق بریزیم تا این مهم مسیر شود و این اعتماد به وجود بیاید؛
پنجم: مقاومت زمانی پیروز می شود که واقعیت های ناشی از فضای وحشت، تعدی طالبان در برابر عام مردم، ناتوانی آنها در امر تامین عدالت اجتماعی، تعصب و خود بزرگ بینی، بطور واضح برای مردم و جهانیان نشان داده شود و قناعت و یک باور جمعی برای حمایت از این جبهه بوجود بیاید. مردم باید به این نتیجه رسیده باشند که درک اشتباۀ ناشی از تبلیغات سو ستون پنجمی ها مبنی بر “تغییر در ماهیت طالب” ضرورت بازنگری دارد. و این بازنگری مستلزم یک داعیه بنام مقاومت است. مقاومت باید به یک فرهنگ مبدل شود و ذهن و قلب و فکر هر هموطن ما که در زیر ساطور تعصب و خود بزرگ بینی طالبان که ناشی از جهل مرکب است، به آن مشغول باشد. اگر به چنین توفیقی دست یابیم، به یقین که پیروزی از آن ما است؛
ششم: زمانی مقاومت پیروزی می شود که تمام عناصر جاه طلب، خود خواه، منفعت طلب و آن هاییکه قدرت سیاسی را مال پدر خود می دانند و میراثی گونه فکر می کنند و تداوم بی عدالتی را برای منفعت طلبی های شخصی خود، می خواهند از بدنه ی مقاومت دور شوند. هیچ شکی نیست که علت اصلی شکست مردم افغانستان در برابر تروریزم طالبانی و این فرقه متعصب، موجودیت چنین عناصری بوده است. اگر هنوز هم به خود نیامده ایم، باید به خود بیاییم و صف مقاومت را از چنین عناصری پاک کنیم.
پس چه باید کرد؟
اول: استفاده اعظمی از روحیه ای بوجود آمده بر ضد طالب که نتیجه یک سال حاکمیت این گروه جبار، قهار و عوام فریب بوده و هیچ فردی از ظلم و تعدی آن ها، مصئون نمانده است. این روحیه همه را شامل می شوند؛ پیر و جوان، زن و مرد، تحصیل کرده و بی سواد، نظامی و غیر نظامی، آنهاییکه در داخل استند و یا بیرون از کشور. اگر دقیق شویم، در یک مبارزه، بزرگ ترین عنصر، داشتن روحیه است تا شرط پیروزی را تضمین کند. این روحیه است که سرنوشت مختوم یک مبارزه را تعیین می کند، نه امکانات جنگی و یا پول فراوان. این حداقل چیزی است که به کرات در تاریخ معاصر ما و ملت های دیگر، ثابت شده و قطعی است و جایی تردیدی در آن باقی نمی ماند؛
دوم: امکانات نظامی، لوژیستکی، مهمات و اسلحه موجود است. اکثریت افسران و منصوبان ارتش پیشین، توانایی استفاده از آن را دارند و یک لشکر جنگی منظم و دارای تجربه غنی جنگی برای تضمین موفقیت مقاومت وجود دارد. تصور کنید یک یا دو ولایت سقوط کند و حاکمیت جبهه مقاومت در آن ها، تامین شود، تعداد زیادی از این منصوبان که از حاکمیت متحجرانه ی طالبانی به ستوه آمده اند، به صف آن خواهند پیوست. این راز بزرگ پیروزی خواهد بود و در مدت زمان کوتاه، اثرات مثبتی بر روحیه جمعی خواهد داشت؛
سوم: وضعیت بد اقتصادی مردم می تواند به نفع داعیه مقاومت مبدل شود، چگونه؟ طالبان نه تنها اینکه از تامین عدالت، امنیت و حاکمیت سیاسی مقبول در نزد مردم، عاجز اند و نتوانسته بهبودی در دسترخوان مردم بیاورند و نه تنها اینکه بهبودی در وضعیت اقتصادی مردم رونما نگردیده، بل وضعیت اقتصادی و مالی مردم نیز بد تر شده است. این وخامت اوضاعی اقتصادی، ناشی از تعزیراتی است که این گروه از آن رنج می برد و عملکرد های هرروز آنها، زمینه ی هرنوع بهبودی در این عرصه را محدود می سازد. اما زمانیکه یک یا دو ولایت در تحت حاکمیت جبهه مقاومت ضد طالبان باشد و مقبولیت و مشروعیت داخلی و بیرونی داشته باشد، طبیعتا، امکانات اقتصادی هم بوجود خواهد آمد. این دقیق زمانی است که مردم نه تنها از شر ظلم و ستم طالبان، بل از وضعیت اقتصادی بد ناشی از حاکمیت طالبان، فرار کرده یا در صف مقاومت قرار می گیرند و یا هم در ساحه تحت حاکمیت آن؛
چهارم: بعداز اندک تعمق در می یابیم که نباید اشتباهات گذشته تکرار شود و نه تنها برای پیروزی در میدان جنگ فکر کنیم. به فرض مثال مقاومت پیروز می شود و باز مجال تصاحب حاکمیت سیاسی را می یابد، قدم بعدی چه است؟ چگونه می توان با بصیرت و دور اندیشی برای فردای مردم مان، اندیشید و فردای بهتر را برای آن ها نوید داد؟ برای این کار نیاز است تا برای یک تعامل فعال و طراحی یک سیاست معقول و عمل گرایانه و با مدنظرداشت واقعیت های عینی جامعه در یک معامله متعادل با خرد اندیشی و تعقل با همسایه ها، کشور های منطقه و در مجموع غر ب و شرق قرار گیریم. این سیاست باید بعد داخلی و خارجی داشته باشد. برنامه برای بهبودی اقتصادی داشته و تمهیدی برای حکومت داری بهتر و تعیین نوع نظام سیاسی مشروع، کار آمد و قابل قبول برای عام مردم باشد، تا در آینده هم از گزند بی مهری های همسایه ها، کشور های منطقه و قدرت های بزرگ در امان باشیم و هم توانسته باشیم منافع جمعی و کلان کشور را تامین کنیم. به یقین اگر به چنین امر بزرگی دست یابیم، موفقیت مقاومت تضمین شده و امیدی برای فردا است. در غیر آن فضای تاریک نا امیدی، شکست و ترس دامنش را هرروز گسترده تر خواهد ساخت.