آسو
رسانهها و خدمت ناخودآگاه به تروریسم در ادبیات آسیبشناسی رسانهپژوهی، یکی از مسالههای مهم و اساسی تلقی میشود که بسیاری در این مورد سخن زدهاند. در این مبحث پژوهشگران حوزه رسانه و منتقدان دنیای مجازی باور دارند که رسانهها بهصورت ناخودآگاه در خدمت پروپاگندا و اهداف تروریسم که همانا خلق وحشت و ایجاد ارعاب است، قرار میگیرند و با نشر و پخش رویدادهای مربوط به حملات تروریستی، به اهداف اساسی تروریسم کمک میکنند. این یک پهلوی قضیه است که در مواردی سخن منتقدان منطقی و درست نیز است، اما از سوی دیگر رسانه بهصورت عمومی از هر جنس و سنخ که باشد، یکی از بهترین ابزارهای ثبت جنایتهای هولناک، گزارشدهی از حقاق پنهان و زمینهساز آگاهسازی جامعه جهانی از وضعیت کشورهای مستعد زایش خشونت و خصوصاً تروریسم است که ما همه با آن دستوپنجه نرم میکنیم و روزگار ما را سیاه کرده است.
با این بیان، در یک سال گذشته که طالبان افغانستان را با توافق پنهان و استخباراتی و خشونت آشکار و رعبآور در قبضه خونین خود درآوردهاند، هزاران صدا، تصویر و فلم از جنایتها، شکنجهها، اعدامهای صحرایی، تجاوزهای بیرحمانه و ضربوشتم غیرنظامیان که عموماً توسط خود جنگجویان طالبان ضبط شده، نشر شده است. در واقع خود طالبان بهصورت ناخودآگاه در ثبت این جنایتها که صد البته برای قضاوت تاریخ و تصمیم جامعه جهانی درباره این گروه مهم است، دست یازیدند و بخشی از این جنایتهای هولناک را ثبت کردند. هرچند مواردی که به بیرون درز داده شده، بخشی کوچک از جنایتهای بسیار عظیم و گسترده است که در تمام افغانستان و خصوصاً در مناطق جنگی رخ داده است. به زبان دیگر، آنچه توسط گوشیهای هوشمند جنگجویان طالبان از پروسه جنایت ثبت و ضبط شده است، شبیه کوه یخی است که فقط نوک آن توسط گوشیهای هوشمند ثبت و توسط رسانههای اجتماعی در دنیای مجازی نشر شده است. با یک نگاه گذرا به انترنت، میتوان هزاران ویدیو را به دست آورد که شماری از آنها بسیار وحشتناک و شوکآور است.
بهتازهگی اما رهبر طالبان و دستگاه پروپاگندای رسانهای که استخبارات چند کشور را بهعنوان همکار در خدمت دارد، فرمان داده است که در مناطق جنگی و خصوصاً پنجشیر که محور اصلی مقاومت ملی در برابر طالبان تلقی میشود، جنگجویان این گروه از گوشیهای هوشمند استفاده نکنند و میبایستی که آنها به این امر پایبند باشند. هرچند سیستم بسته اطلاعات در امارت طالبانی باعث میشود که بسیاری از رویدادها و گزارشها از چشم رسانههای داخلی و خارجی دور بمانند، اما شماری از آنها بهصورت ناخودگاه توسط خود طالبان رسانهای میشوند. از همین رو طالبان مصمم به این شدهاند که جنگجویان خود را از گوشیهای هوشمند و شبکههای اجتماعی و رسانهها دور نگه دارند. با وجود این، به باور نگارنده طالبان از این سیاست خود دو هدف عمده را دنبال میکنند که در این اواخر هم به جایگاهها و ادعاهای آنها در سطح جهانی و کشورهای همسایه و هم در میان صفوف نظامیشان مشکلاتی را به باور آورده است. بخشی از آن مشکلات به استفاده جنگجویان این گروه از گوشیهای هوشمند و شبکههای اجتماعی برمیگردد.
پنهان کردن جنایت
جنایتهای طالبان در یک سال گذشته بیسابقه بوده است؛ آنها هزاران تن را بهصورت ظالمانه مورد آزارواذیت قرار داده، شکنجه کرده و کشتهاند. این مساله یکی از دلایل مهمی است که برمبنای آن هیچ کشوری، حتا حامیان طالبان در دو دهه گذشته حاضر نشدهاند رژیم نامشروع، نابهکار و برامده از زور را به رسمیت بشناسند. برای همین، یکی از اهداف طالبان، پنهان کردن جنایتها، شکنجهها و ارعابی است که در جامعه تحت سلطه آنها به امری عادی تبدیل شده است. طالبان قبلاً جنایتها و ارعاب خود را رسانهای میکردند تا ترس را بهعنوان یکی از ابزارهای مهم جنگی در دست داشته و توحش را مدیریت کنند؛ اما حال که قدرت را به دست گرفتهاند، تلاش دارند جنایتهایشان را پنهان کرده و خود را از یک گروه تروریستی به یک دولت مدرن ارتقا دهند. برای همین، همیشه دستگاه پروپاگندای رسانهای و افراد مشهور این گروه تاکید دارند که آنها نباید گروه خطاب شوند. طالبان در تلاشاند که نهتنها در مناطق جنگی و محور مقاومت، بلکه در تمام افغانستان جنگجویان خود را از داشتن مبایل منع کنند. آنها میکوشند که جنایتها، شکنجهها و ضربوشتمها، بهگونه پنهان و در خفا انجام شود و اسناد و مدارک از آنها بهجا نماند. این مهم در گردش اطلاعات تاثیر زیاد خواهد کرد.
آگاهی متحدان بومی در شمال
شکاف قومی و سمتی در بدنه نظامی طالبان، بسیار مشهود است. در بدخشان و پنجشیر بخشی از طالبانِ تاجیک آماده جنگ با جبهه مقاومت ملی نشدهاند و در موارد دیگر جنگجویان طالبان از صفوف این گروه بیرون زده و در مقابل آن قرار گرفتهاند. به نظر میرسد که شبکههای اجتماعی در تغییر ذهنیت شماری از جنگجویان طالبان بیتاثیر نبودهاند. آنها با چشم خود میبینند که طالبان به مسایل قومی دامن میزنند، فرهنگ و هنر دیگران را انکار کرده و به خانه و کاشانه مردم تجاوز میکنند. جنگجویان عمدتاً جنوبی در پنجشیر و اندراب و شمالی و تخار دست به جنایتهای بسیار وحشتناک زدهاند که بهصورت عموم همقطاران تاجیک و اوزبیک آنها در رسانههای اجتماعی و حتا از نزدیک نظارهگر بودهاند. تمام اینها باعث شده است که روایت دینی طالبان که در میان متحدان بومی آنها در شمال تبلیغ میشد، از هم بپاشد و شماری از جنگجویان و فرماندهان نظامی این گروه به یک آگاهی برسند که راه رفتهشان به ترکستان بوده است. نقش مبایلهای هوشمند و رسانههای اجتماعی در به وجود آوردن این ذهنیت، بیتاثیر نبوده است.
طالبان و مشاوران استخباراتی این گروه که عمدتاً از کشورهای همسایه هستند، خوب میدانند که این مهم در تحولات گذشته نقش اساسی داشته و در اتفاقات آینده نیز مهم تلقی میشود. برای همین در صدد کوتاه کردن دست جنگجویان و فرماندهان خود از دسترسی به مبایل هوشمند و رسانههای اجتماعیاند. امروزه رسانهها دنیای ذهنی و جهانبینی مخاطبان را ترسیم میکنند و قدرت فوقالعاده در تغییر ذهنیتها و تصمیمهای زندهگی دارند. طالبان برای این دو هدف، دسترسی جنگجویان و فرماندهان خود را بهتدریج به رسانهها، شبکههای اجتماعی و فناوریهای هوشمند کوتاه میکنند و از آنها سربازان سربهراه و بدون پرسش به وجود میآورند که از تحولات داخلی و سیاسی و هیچ آگاهی نداشته باشند و از سوی دیگر جنایتها، کشتار و شکنجههای این گروه پنهان بماند.
مزید بر این، ترس طالبان این است که شبکههای اجتماعی و گوشیهای هوشمند چهره واقعی این گروه را برملا کرده و متحدان بومی در شمال و مناطق غیر از خواستگاه آن را به بیداری رسانیده و آنها را از صفوف این گروه جدا کنند. در واقع این یک پالیسی برای انسجام درونی طالبان است که بر ناآگاهی بنیاد یافته و از سوی دیگر انکار و پنهان کردن جنایت روزانه است که توسط این گروه صورت میگیرد.