دوستی پایدار و نزدیکی روزافزون روسیه و چین، ایستادن روسیه دربرابر توسعهی روزافزون ناتو در اروپای شرق و اوکراین وقدرتمندترشدن روزافزون چین درعرصهی اقتصاد و تجارت جهانی، حالا به کابوسی برای امریکا و ناتو مبدل شده است.
رهبران چین اخیراً هم درمجلس بزرگ سالانه ی حزب کمونیست چین و هم در سخنرانیها و کنفرانسهای مطبوعاتی به صراحت گفتهاند که روابط روسیه و چین ، کلید تعادل راهبردی در جهان خواهد بود.
چین گانگ، وزیر امورخارجه جدید چین، به تازه گی درحالیکه روابط چین و روسیه را کلید تعادل استراتژیک در جهان می داند، به صراحت اذعان می دارد: “کوششهای چین و روسیه برای ایجاد جهان چند قطبی و دموکراتیک شدن روابط بینالملل، شتاب بیشرخواهد گرفت و درست در سایهی تشریک مساعی این دو کشور، تعادل و ثبات استراتژیک جهانی تضمین خواهد شد.”
وزر خارجه چین طی همین بیانیه بصراحت اعلام کرد: “هر چه جهان بیثباتتر باشد، توسعه روابط پایدار بین روسیه و چین اهمیت بیشتری کسب می نماید. روابط چین و روسیه براساس اصول عدم تعهد است. این روابط علیه کشورهای ثالث نیست و تهدیدی برای سایر کشورها به دنبال ندارد. روابط اعتماد برانگیز چین و روسیه الگویی برای روابط بین کشورهاست..”
وقتی این اظهارات وزیرخارجهی جدید چین را با با بیانیههای مشترک و اظهارات قبلی رهبران این دو کشورقدرتمند دنیا مبنی بر آنکه: “جهان بطورغیرقابل برگشتی به ناهنجاریهای گذشته برنخواهد گشت و ما صبرنخواهیم کرد تا دنیای جدید بدون ارادهی ما و ملتهای دیگرِجهان شکل بگیرد.” به بررسی میگیریم ، دیگر شک و تردیدی باقی نمیماند که بپذیریم دوران پر از بیعدالتی، خشونت و جنگِ نظام تک قطبی امریکا وغرب به پایان رسیده و رو به افول کامل است.
اینگونه اظهارات بخصوص برای ایالات متحدهی امریکا، تشویش و نگرانی بزرگی خلق نموده است. تشویش و نگرانی از به میدان آمدن رقبای بزرگ اقتصادی و نظامی در سطح جهان.
اما امریکا بخواهد یا نخواهد، چین و روسیه برای استقرار نظم نوین چند قطبی، عادلانه و دموکراتیک مستقیماً باهم همکاری کرده و با متانت و جدیت دوشادوش هم به پیش گام می گذارند.
هر دو کشور همگام با هندوستان، برازیل، افریقای جنوبی، ترکیه، ایران، برخی کشورهای قدرتمند عربی، آسیایی، افریقایی وامریکای لاتین سعی برآن دارند تا جهان را از زیر تسلط استثمارگرانه و زورگویانه ی مالی، سیاسی ـ نظامی امریکا رهایی بخشیده، نظم عادلانه تر مالی – سیاسی درجهان برقرار نمایند.
اساسا افول سیاست خارجی ایالات متحدهی امریکا که دهه ها قبل باخروج حقارتبار از ویتنام آغاز یافته بود، با خروج شرم آور از افغانستان، که در پی آن قدرت را به افراطی ترین گروه تروریستی مذهبی تسلیم دادند، بیشتر محک خورد و این خروج بزدلانه اعتبار و شکوه امریکا را از بنیاد متزلزل و خدشه دار نمود.
با ظهور نیرومند چین بحیث بزرگترین قدرت تولیدی ــ اقتصادی جهان و همزمان با آن نیرومند شدن دوبارهی روسیه و قوی شدن روز افزون هندوستان، برازیل، جنوب و جنوب شرق آسیا، دوران افول هژمونی امریکا شتاب بیشتر کسب کرده و حقایق و شواهد نشان می دهد که حالا دیگر امریکا اثرگذاری لازم بر سیاست خارجی کشورها را ازدست داده است .
روزهایی که ایالات متحده ی آمریکا همزمان می توانست قسمت اعظم جهان را یکدست کنترول و مدیریت نماید، به پایان رسیده و جهان ما در مسیر چند قطبی شدن به حرکت افتاده است ــ در مسیری برگشت ناپذیر….
نویسنده: اسماعیل فروغی