آسو

دکتر یوسف قرضاوی، متفکر و نویسنده نا‌م‌آشنا و چیره‌دست مصری که بخشی از زنده‌گی فکری‌اش را در قطر گذراند، وفات کرد. زنده‌گی او پربار، جنجالی و در مواردی پرتنش بود. افراد زیادی در واکنش به مرگش، کارنامه دینی، موضوع‌گیری‌های اجتماعی ـ سیاسی و نوشته‌های مذهبی‌اش را مورد واکاوایی قرار دادند؛ اما این نوشته در‌باره یک پرسش اساسی دیگر ا‌ست که به باور نگارنده طرح آن در شرایط فعلی که افغانستان و جهان اسلام دچار بحران بی‌سابقه، تروریسم دینی، فقر روزافزون و خشونت عریان است، مهم و اساسی تقلی می‌شود. مرگ یوسف قرضاوی به‌عنوان یک استوانه تفکر اسلامی، یک بار دیگر این پرسش را برجسته می‌کند که چرا در مواردی علمای جهان اسلام متهم‌اند؟

هرچند سابقه هرج‌ومرج سیاسی و خشونت‌های دینی در کشورهای اسلامی داستان دراز‌دامن دارد که پرداختن به همه آن‌ها انرژی بسیار و زمان زیاد می‌طلبد، اما در سه دهه گذشته سرزمین‌های مسلمان‌نشین آبستن تحولات عظیم در منطقه و جهان بوده است. آشوب‌های سیاسی، انقلاب‌ها بی‌حاصل، خشونت‌های بی‌سابقه و تروریسم دینی همچون سیل خروشان سرزمین‌های مسلمان‌نشین را ویران کرد و هنوز این بحران‌های عظیم ادامه دارد. بستر بیماری که داعش، طالبان و القاعده خلق کرده‌، گراف فقر را بالا برده و خشونت را به امری پیش‌پاافتاده تبدیل کرده است، به‌گونه‌‌ای که می‌شود وضعیت خشونت موجود در میان مسلمان‌ها را ابتذال خشونت نامید و از این مفهوم فلسفی ـ سیاسی هانا آرنت استفاده بومی کرد.

گسترش تروریسم

گسترش تروریسم، یکی از اتهام‌های سنگین به علمای جهان اسلام است. هرچند تروریسم مساله‌ای چندبعدی، پیچیده و استخباراتی است، اما بخش بزرگی از این مساله به مذهب و دین نیز بر‌می‌گردد که علمای جهان اسلام خود را متولیان آن می‌دانند. با توجه به رشد بی‌سابقه تروریسم دینی، افراطیت مذهبی و ظهور گروه‌های تروریستی در منطقه و جهان، علمای اسلام به شمول یوسف قرضاوی که کارنامه ریاست اتحادیه جهانی علما را با خود داشت، هیچ وقت نتوانستند یا نخواستند موضعی روشن در برابر این گروه‌ها بگیرند. ظهور و گسترش تروریسم در جهان اسلام، مساله‌ای ساده و پیش‌پا‌افتاده نیست؛ امری‌ است که زنده‌گی را از مردم گرفته است.

تروریسم قربانی بی‌شماری از کشورهای مسلمان‌نشین گرفته است. القاعده، داعش  و طالبان به‌عنوان گروه‌های تروریستی سرزمین‌های درهم‌شکسته مسلمانان را شکسته‌تر کرده و زنده‌گی و نشاط را از مردم گرفته‌اند؛ اما علمای مسلمان همواره یا از این گروه‌ها حمایت کرده‌اند یا در برابرشان سکوت پرسش‌برانگیز اختیار کرده‌اند یا آن را دسیسه غرب و کشورهای کفری خوانده‌اند که هیچ‌کدام به فهم مساله تروریسم کمک نمی‌کند. خود یوسف قرضاوی از گروه طالبان که در قساوت و بی‌رحمی یک سر و گردن از داعش بلندتر است، حمایت کرده و با رهبران این گروه که اکثریت‌شان قاچاق‌بران بزرگ مواد مخدرند، دیدار کرده است. نه‌تنها قرضاوی، بلکه در سطح منطقه مولوی عبدالحمید، عالم بانفوذ سنی در ایران، نیز از طالبان حمایت کرده است.

علاوه بر حمایت یا سکوت، نیروی بشری که در خدمت تروریسم جهانی قرار دارد تا خشونت و نفرت دینی را تولید و باز‌تولید کند، اکثراً در مدارس دینی و نهادهای مذهبی که علمای جهان اسلام از آن حمایت کرده و آن را تمویل می‌کنند، درس خوانده و آموزش دیده‌اند. آن‌ها که در افغانستان و سوریه و عراق و فرانسه حملات انتحاری انجام می‌دهند، آموزش‌دیده‌ همین علما هستند و در مواردی از فتواها و توجیه‌های دینی آن‌ها بهره می‌برند. به‌عنوان نمونه، یوسف قرضاوی هرچند تحت شرایط خاصی حملات انتحاری را در سرزمین‌های اشغالی فلسطین جواز شرعی داده است، اما طالبان و جنگ‌جویان انتحاری این گروه نیز با مقایسه خود با جنگ‌جویان فلسطینی، از فتوای برجسته‌ترین عالم مسلمان استفاده کرده و می‌کنند.

دست‌‌پروده‌گان علمای مسلمان و آموزش‌دیده‌گان نهادهای مذهبی در خاورمیانه، حمام خون برپا کردند. آن‌ها فرصت یک زنده‌گی سالم و توسعه‌یافته را از مردم گرفتند. یورگین تودنهوفر، نویسنده و روزنامه‌نگار آلمانی، به رهبر داعش نوشته بود: شما یکی از نااسلامی‌ترین گروه‌ها در جهان هستید که کارهای ناروا و غیر‌اسلامی و انسانی انجام داده‌اید که در هیچ فرهنگ و دین وجود ندارد. دست‌پرورده‌گان علمای دینی مسلمان مرتکب جنایت‌های بزرگ شده‌اند. آیا علمای مسلمان می‌توانند شرم تاریخی بازار فروش دختران نورس ایزدی توسط دست‌پرورده‌‌های مدارس دینی در عراق را پاک کنند؟ آیا آن‌ها این جسارت اخلاقی را دارند که از مردم جهان برای تروریج تروریسم و خشونت عذر‌خواهی کرده و به یک دیدگاه واحد در برابر آن برسند؟ در این میان دین نیز آسیب دیده است؛ مردم معترض و سرخورده‌اند و خود را در برابر علما تعریف می‌کنند.

غیبت معنویت

علمای مسلمان فرصت معنویت‌باوری و خداجویی و زنده‌گی عاری از خشونت را با سیاسی کردن دین و مذهب و هم‌آغوشی با تروریسم و بنیادگرایی گرفتند. عرصه دین، معطوف به خداجویی و ریاضت و معنویت است و عرصه سیاست، مبتنی بر قدرت و خشونت. علمای اسلام با درهم‌آمیزی این دو، معنویت را با خشونت عوض کردند و به قول معروف به دنیا و آخرت مردم صدمه زدند. این اتهام سنگینی‌اش اگر بزرگ‌تر از گسترش تروریسم نباشد، کمتر نیست. ملاها، علمای دینی و متولیان مذهبی، به دین صدمه زدند. آن‌ها دین را در خدمت سیاست گرفته و آن را به وسیله‌ای بی‌بها تقلیل دادند که فقط به درد رسیدن به قدرت و امکانات مادی می‌خورد، در حالی که هدف دین این نیست. دین آمده است تا منعویت و فرصت زیست اخلاقی را مساعد کند. دین آمده است تا به قول پیامبر اسلام مکارم اخلاقی جامعه را بارور و تکمیل کند.

امروز جهان اسلام در غیبت معنویت و حضور پر‌خشونت به سر می‌برد. مردم خسته‌اند و توانایی بلند شدن از زیر بار این‌همه خون را ندارند. مساجد و عبادت‌خانه‌ها امن نیست. در زایشگاه‌ها حملات انتحاری می‌شود؛ همان حملاتی که روزی یکی از برجسته‌ترین علمای مسلمان جوازش را در یک سرزمین دیگر داده بود تا به قول خودش مسلمانان به پیروزی برسند. امروز جنگ‌جویان دیگر از مدارس دینی برخاسته‌اند و با توسل به فتواها و توجیه‌های همان‌ها، خود را در میان زنان و کودکان تازه متولد شده می‌کفانند تا به ۷۲ حور انار‌پستان برسند. کی پاسخگوی وضع موجود است؟ مسلمانان از یخن کی باید بگیرند که چرا چنین فتوایی داده است؟ متهم اصلی جوامع اسلامی که تا خر‌خره در خون غرق است و کسانی به نام خدا سرنوشت غم‌انگیزی را برای آن‌ها به وجود آورده‌اند، کیست؟ آیا به‌راستی علمای مسلمان متهم نیستند؟

هرچند در ورق اتهامات به علمای جهان اسلام بسیار می‌توان نوشت، از بی‌برنامه‌گی شروع تا عدم اجماع مذهبی در‌باره تحولات و بحران‌های جاری در کشورهای مسلمان‌نشین، اما گسترش تروریسم دینی، توجیه شنیع‌ترین و غیر‌انسانی‌ترین اعمال تروریست‌های مسلمان و غیبت معنویت از اتهام‌های اساسی بر علمای مسلمان است. بر مصداق این شعر که «اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی/برآورند غلامان او درخت از بیخ» علمای مسلمان فتوای انتحار را در گوشه‌ای از جهان با شرایط خاص داده‌اند، پیروان و دست‌پروده‌گان‌شان جوی‌بار خون بر‌پا کرده و هزار در هزار خود را در میان دانشگاه و مسجد و زایشگاه کفاندند تا به بهشت برسند. به حق که عطش بهشت‌خواهی شماری، به خدانشناسی عجیب تبدیل شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *