افغانستان در نیم قرن گذشته، شاهد فرازوفرودهای زیادی در دنیای موسیقی بوده و سرنوشت اهل موسیقی در این کشور بلا دیده با تمامی کشورها و مناطق دیگری دنیا کاملا متفاوت است.
هنرمندان در ۴۵ سال گذشته، چهار بار مجبور به مهاجرت از افغانستان و پناه بردن به کشورهای دیگر شدهاند و در این مدت اکثر هنرمندان و نوازندههای پیشکسوت بیشترین کارشان را در بیرون از کشور ثبت و نشر کرده و به فعالیتهای هنری شان ادامه دادهاند.
در این چهار بار موسیقی افغانستان از نو زاده شد، رشد کرد و قبل از اینکه به بلوغ برسد، دوباره به سکوت واداری گردید.
سقوط گروه طالبان در سال ۲۰۰۱ میلادی، نقطهعطفی برای موسیقی در افغانستان شد. بعد از آن در مدت ۲۰ سال نظام جمهوری، موسیقی راه زیادی را پیمود و دولت نیز تا حدی فضا را برای موسیقی در افغانستان باز گذاشته بود.
پس از بیست سال و با سقوط نظام جمهوری در افغانستان، ستاره اقبال موسیقی و هنرمندان این بخش دوباره رو به افول گذاشت.
طالبان اینبار با قاطعیت بیشتری با موسقی و اهل هنر برخورد کردند، تلاشهای این گروه نشان میدهد که آنان در صد حذف کامل هنر و موسیقی از متون جامعه هستند.
از ظاهر امر بر میآید که این گروه تروریستی در جبهههای مختلف خلاف جریان طبیعی زندگی مردم ایستاده و با اکثریت ساکنان این سرزمین در تقابل قرار گرفتهاند.
این محدودیتها نه تنها در برابر موسیقی اعمال میشود، بلکه اداره امر به معروف و نهی از منکر گروه طالبان اعلام کرده که شاعران نباید «مشابه ساز و سرود» شعر بسرایند؛ یعنی شعرها و ترانهها نباید حس شادی را به شنونده و خواننده القا کند و یاد آهنگها و ترانههای رایج در محیط غیرطالبانی را به ذهن مردم زنده سازند.
بر همان واضح است که طالبان دشمنی بیپایان با هنر و مخصوصاً موسیقی دارند. با روی کار آمدن این گروه، بعد از بیست سال دوباره قلب هنر و به گونهی خاص قلب خوشصدای موسیقی از تپش باز ایستاده است.
این گروه با قدرت گرفتن دوبارهی شان به تاریخ ۲۴ اسد ۱۴۰۰ خورشیدی دروازههای دانشکدهی «هنرها» دانشگاه کابل و مکتب موسیقی را که فعالیت اکادمیک در این بخش داشتند بست و بیشتر نوازندهها و هنرمندان مجبور به ترک افغانستان شدند.
حرام دانستن موسیقی، منع پخش موسیقی در مراسمهای خوشی و عروسیها و همچنان منع رفتن زنان به پارک و مکانهای تفریحی از جمع مواردی است که گروه طالبان برای تطبیق آن از هیچ تلاش دریغ نکرده و آنچه امروز به نام شریعت و دساتیر «اصلاحی» امر به معروف و نهی از منکر بر مردم اعمال میشود، جنگ بیچون و چرا با شادی و تبلیغ اندوه است.
این گروه برای مردم اجتناب از شادی و آرامش را ثواب میدانند و رنجهای استخوانسوز فقر و محرومیت از خدمات و امکانات رفاهی را آزمون الهی میخوانند.
از چشم آنان حذف شادی و سرور از زندگی مردم پیشرفت است و هرچه انسان در رنج باشد و از شادی و رفاه محروم گردد، بیشتر به یاد خدا میافتد و مومنتر میشود.
هر چند طالبان فرامین سفت و سختی را در برابر زنان و موسیقی افغانستان اعمال کردهاند اما تحولات و تاریخ نشان داده است که زنان و موسیقی هیچگاهی در این کشور ساکت نخواهند شد.
باید خاطر نشان ساخت که طالبان در ظاهر مخالف موسیقی اند، اما شواهد و مدارک نشان میدهد که این گروه همچنان شیفته موسیقی است.
ترانههای طالبان گواه ناکامی مبلغان آن گروه در جنگ با ترانه و آواز است. ترانهسرایان طالب بیشتر مواقع با کمپوز آهنگهای مشهور پشتو، فارسی، اردو و هندی آواز میخوانند و کمبود آلات موسیقی را با همخوانی و کشیدن صداهای آهنگین پر میکنند.
با وجود این همه مشخص نیست که چقدر زمان نیاز است تا افغانستان بار دیگر آغوشی برای هنر موسیقی باز کند، ولی دستکم روشن است که با وجود گروه طالبان این آرزو برآورده نخواهد شد.


اما چیزی غیرقابل اینکار این است که موسیقی، هنر و شعر را هیچگاه نمیتوان از زندهگی مردم برای مدت طولانی حذف کرد و گروه طالبان هم در این رویاروی شکست خواهند خورد.
پرواضح ا ست که زدودن شادی از زندهگی آدمها برای مدت طولانی ممکن نیست و هنر میتواند در تاریکترین روزها نیز راهی برای زنده ماندن پیدا کند.
مقاومت در عرصهی هنر، شعر و ادبیات همیشه علیه بدویت و تاریکاندیشی در جامعه ما وجود داشته و در حاکمیت طالبان نیز متوقف نخواهد شد.
نویسنده: محمد اسماعیلی فعال در حوزه موسیقی